بهشت لقا
شهى که درگه او سجده گاه مرد و زن است امان خلق، امین خدا ابوالحسن است
امام ثامن و ضامن، جهان عزّ و جلال که ملجأ همگان در نوائب و محن است
سپهر علم و عمل، پاک از خطا و خَطل سرشته از کرم و جود و حجّت زمن است
ز نور طلعت او پرتوى بود خورشید ز بوى تربت او ذرّه نافه ختن است
طواف مرقد او سیر در بهشت لقا زیارت حرم او بهشت را ثمن است
مرا بس است همین افتخار و عزّت و شأن که از ازل ز ولایش به گردنم رسن است
هزار سال سراید مدیحش ار «لطفى» هنوز حرف نخستین و مطلع سخن است
شکوه عید غدیر اندر آستان رضا نویدبخش نجات از شداید و فتن است
به هر کجا که روم جشن و شادى است و سرور به هرکه مى نگرم ماه صورت و حَسن است
براى خویش گزیده است هر کسى وطنى مرا جوار ولىّ مرتضى على وطن است
هر آن که رفت به زیر لواى احمد و آل رها ز غصّه دنیا و فکر ما و من است
ثبت دیدگاه