حدیث روز
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله: کسی‌که قائم از فرزندان مرا انکار کند، پس همانا مرا انکار کرده است - مصدر کتاب منتخب الاثر تألیف آیت الله العظمی صافی قدس سره

سه شنبه, ۲۸ اسفند , ۱۴۰۳ Tuesday, 18 March , 2025 ساعت ×
درس های غزوه بدر
۲۸ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۳
رمضان در تاریخ – سلسله نوشتارهای مرجع ولائی آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره – شماره 10 قسمت دوم - درس های غزوه بدر
پ
پ

رمضان در تاریخ – سلسله نوشتارهای مرجع ولائی آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره – شماره 10 قسمت دوم – درس های غزوه بدر

قهرمانان دیگر

از مشهورترین قهرمانان نامی جنگ، حمزه، عموی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و عمّار یاسر و اَبودَجانه انصاری و دیگران هستند.

از کسانی که در کتاب های سیره به شجاعت و رشادت آنها اشاره نشده و نتوانسته اند که دست به شمشیر و اسلحه برند، ابوبکر و عمر و عثمان می باشند؛ که در این فتح بزرگ، سهم و افتخاری حاصل نکردند.

 

نمونه ای از مساوات اسلامی

در این غزوه، مسلمانان هفتاد شتر داشتند که هر دو، یا سه، یا چهار نفر از آنها به تناوب بر یکی از شترها سوار می شدند.

پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز در این قسمت، مانند سایر اصحاب و سربازان مجاهد بود. آن حضرت با امیرالمومنین علی علیه السلام و ابولُبابه نیز، مانند دیگران یک شتر داشتند که به نوبت بر آن سوار می شدند.

وقتی نوبت پیاده رفتن، به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می رسید علی علیه السلام و اَبولُبابه عرض می کردند:

«اِرْکبْ یا رَسُولَ اللهِ وَنَحْنُ نَمشی عَنک»؛

«سوار شو ای پیغمبر خدا، ما به جای تو پیاده راه می رویم».

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ، آن مظهر عدل الهی و آن معلّم بزرگ انسانیت و بنیان گذار قوانین مساوات و دموکراسی حقیقی، در پاسخ آنها فرمود:

«ما أَنْتُما بِأَقْوى عَلَى الْمَشْی مِنّی، وَلا أَنَا بِأَغْنى عَنِ الْأَجْرِ مِنْکما»؛

«شما در راه رفتن از من نیرومندتر نیستید و من هم در کسب اجر و ثواب، از شما بی نیازتر نیستم».

درود بر آن امّتی که از چنین رهبر بزرگواری پیروی می کند.

یقیناً همه صحابه مخلص، با کمال میل دوست داشتند که یک شتر در اختیار پیامبر عزیز و مهربانِ آنها باشد تا زحمت پیاده رفتن را متحمّل نشود و برای آنها که سوار بودند، دیدن اینکه پیامبر خدا و رهبر و پیشوای بزرگشان راه را پیاده طی می کند، بسیار دشوار بود.

ولی رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم بر این روش و آیین مبعوث شده و می خواست این مساوات را برقرار سازد و رهبران و زمامداران را با این رفتار تربیت نموده و به آنها درس فروتنی و تواضع و همکاری با زیردستان بدهد؛ و روش های جبّارانه و استعمارگرانه حکومت ها و فرمانروایان گذشته و آینده را محکوم کند و شأن و ارزش بشر را آشکار سازد و حقوق انسان ها را با گفتار و رفتار خود اعلام فرماید. او فقط به رضای خدا و اجر و ثواب و تقرّب به درگاه باری تعالی نظر داشت. این روشی است که اگر جوامع مسلمانان معاصر، با آن آشنا شوند، به زودی در مسیر ترقّی و پیشرفت وارد شده و با گام های بلند، به سوی اهداف عالی اسلامی، پیش خواهند رفت.

 

درس های غزوه بدر

1. تنها قوّتِ دلیل و برهان، وضوح علمی و استیلای سلطان حق در ضمایر و قلوب، بدونِ استیلای آن بر عالم خارج و ظواهر اجتماع، سبب حکومت مطلق حق، و محو باطل نخواهد شد و تنها عقیده به اینکه امری حق و امر دیگر باطل است، حق را در دنیای مردم و زندگی جامعه، میزان و مرجع نساخته و باطل را از دنیای انسان ها بیرون نمی راند. مادامی که سلطنت باطل باقی باشد و مانند عصر فرعون، اهل حق، استضعاف شوند، جامعه از برکات حکومت حق محروم خواهد بود. باید باطل رانده و کوبیده شود، و حق جانشین آن گردد؛ باید حق و حق پرستان غالب، و سپاه باطل مغلوب شود، و معنای: ﴿لِیحِقَّ الْحَقَّ وَیبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ کرِهَ الْمُجْرِمُونَ﴾ ظاهر شود.

اسلام، دینِ حرکت و انقلاب علیه چهره های ظلمانی و باطل پرستان است؛ و یک نظریه و عقیده ساده ایجابی و علمی نیست.

این درس، از دروس بسیار مهمِّ این واقعه است که مسلمانانِ عصر ما ضرورت آن را باید درک کنند و علّت انحطاط مسلمانان را در عدمِ توجّه به آن جستجو نمایند.

اسلام در عصر حاضر، برای صدها میلیون از پیروانش به صورت یک عقیده ساده و نظریه صحیح و استوار، که منطق و علم و برهان آن را تأیید کرده، درآمده است، و مفاهیم دیگر و لزوم ارتباطش با عالم خارج منظور نمی شود.

مسلمانان، با کثرت جمعیت و نفوذ و کشورها و ممالکی که در اختیار دارند، حرکت و نهضت، تشکیل حکومت و ترقّی صنعتی وعلمی و تطبیق اسلام را با واقعیت اوضاع واجتماع خود، عملاً جزء مفاهیم اسلام نمی گیرند؛ بنابراین جامعهِ جاهلی، در سراسر عالم اسلام، جایگزین جامعهِ اسلام شده و زشت ترین قیافه های مَهیبِ ارتجاع، در اجتماعات آنها خودنمایی دارد.

پری نهفته رخ و دیو، در کرشمه و ناز    بسوخت عقل ز حیرت که این چه بوالعجبی است

2. مومنان باید متّکی به تدبیر خدا و یاری او باشند، و با توکل در برابر کثرتِ اهل باطل، خود را نبازند، و شکسته نگردند، و بدانند که نیرومندترین عاملی که در جهاد حق پرستان با اهل باطل، سبب غلبه و پیروزی است، ایمان به مبدأ و حقیقت، ثبات، استقامت، شرافت، هدف و مقصد است.

مجاهدانِ غزوه بدر، با روحیه قوی، عزم و شوق به یاری حق، میل به شهادت و لقاء الله و اینکه جهاد، منتهی به «اِحدى الحُسْنَیینْ»، یا نصر و پیروزی و یا شهادت و بهشت است، نبرد می کردند و از غرور به اسلحه و زیادی مهمّات و تکبّر و خودخواهی پرهیز داشتند.

با این پشتوانه ها، اهل حق همیشه پیروزند، اگرچه به ظاهر هم مغلوب شوند. اهل باطل مغلوبند، اگرچه به ظاهر غالب شوند.

به طورخلاصه، اسباب نصر و پیروزی ـ چنانچه از آیات مربوط به غزوه بدر استفاده می شود ـ عبارت است از:

1. ثبات در هنگام جهاد و دیدار دشمن و در هرگونه مبارزه با اهل باطل.

2. اتّصال به ذکر خدا و اتّکا به کمک و تدبیر او.

3. اطاعت خدا و رسول.

4. پرهیز از نزاع و اختلاف.

5. صبر و شکیبایی بر خطرات و مصائب جهاد.

6. پرهیز از ریاکاری، ستم و خودبینی.

اینها صفاتی است که تقریباً مسلمانان امروز کمتر دارا هستند و عامل شکست و ضعف آنها در برابر کفّار، فقدان این صفات است.

مسلمانانِ صدر اسلام اگر در جنگی شکست می خوردند، یا از نظر ضعف اقتصادی، یا اسلحه و مهمّاتِ جنگی دشمن را قوی تر می دیدند، ازنظر روحی عقب نشینی نکرده و تسلیم نمی شدند و دارایی های خود را باارزش تر از دارایی دشمن می دانستند و نعمت ایمان را برتر از هر چیز می شمردند؛ و نیروی معنوی و فکری خود را بر قدرت مادّی و ظاهری دشمن غالب و برتر از آن می دیدند.

مسلمانان عصر ما، به جای اتّکا به یاری خدا و سرمایه های فکری و معنوی و شجاعت روحی، بیشتر به نیرو و قدرت مادّی بیگانگان اعتماد کرده، و فریب وعده های پوچ و نیرنگ های سیاسی آنها را می خورند و در تقلید از عادات زشت آنها با یکدیگر به رقابت پرداخته، با پشت پا زدن به عادات دینی و بی اعتنایی به التزامات اسلامی، خود را به بیگانگان نزدیک می سازند. عدّه ای به گونه ای غربزده و خودباخته شده اند که نمی توانند به طور فرض در یکی از مجامع بین المللی با لباس ملّی و اسلامی شرکت کنند و حتّی از بستن کراوات که بندی از بندهای رقیت است، غافل نمی شوند؛ و در مجالس رسمی خویش هم به کسی که این بند را نبسته باشد، حقّ شرکت نمی دهند؛ درحالی که می بینیم ملل دیگر، با همان لباس ملّی خود در هر مجلس رسمی و بین المللی شرکت می کنند و هیچ کس این التزام را علامت عقب ماندگی آنها نمی شمارد.

اتّحاد و اتّفاق اسلامی که بزرگترین وسیله قوّت و شوکت و پیروزی مسلمانان بود، امروز به نفاق و تجزیه و تقسیم ممالک مبدّل شده و در هر نقطه و اقلیمی، اجتماعی مجزّا، منفرد و مستقل تشکیل گردیده و حکومت های کوچک و ضعیف، تشتت و تفرّق را در عالم اسلام رهبری کرده و برای مصالح و منافع شخصی خود هرگز حاضر نیستند واقعاً علیه منافع استثمارگران شرق و غرب قدمی بردارند و به سوی وحدت اسلامی و برداشتن این فاصله های دروغین و جعلی پیش بروند و بدین سان عالم اسلام را از قوّه مرکزی و مرکز ثقل و یک مجمع یا هیئت یا حکومت واحدی که جهان اسلام را رهبری می کند، محروم می سازند.

هرجا نغمه ای و در هر نقطه صدایی بلند است، صدای ناسیونالسیم غربی و ناسیونالیسم های دیگر، گوش ها را کر کرده و ملل اسلام را به نفع بیگانگان رودرروی هم قرار داده است.

بزرگترین عامل بقای دولت یهودی در قلب کشورهای اسلامی، همین تجزیه و پراکندگی است، و این رهبران حکومت ها می باشند که مانع پیروزی مسلمانان هستند.

حکومت ضعیف اردن، به جای حمله به اسرائیل، به اسم وحدت اردن و حفظ استقلال اردن، برخلاف خواستِ مردم مسلمان آنجا، فداییان را قتل عام کرد و خیال اسرائیل و ارباب مشترک خود و یهود را از جانب آنها راحت ساخت.

درحالی که کسی نمی پرسد: اصلاً اردن یعنی چه؟ و چگونه اردن باید سیاستی مستقل از کشورهای اسلامی و عربی دیگر، داشته باشد؟

ملّیت اردنی، جز حکومت خاندان امیر عبدالله که ساخته بیگانه هستند، برای مردم مسلمان اردن معنا و مفهوم دیگری ندارد.

امّا به اسم ملّیت و استقلال، این جزء بسیار کوچک عالم اسلام، با اسلام و مصالح مسلمین مبارزه می کند. البتّه جزایر و شیخ نشین های خلیج فارس و نقاط دیگر نیز وضعیتی مشابه دارند.

اجتماع واحد صدر اسلام، قبایل متشتّت و حکومت های ملوک الطوایفی، قبیله ای واصطکاک منافع و پراکندگی های آنها را تحت لوای اسلام و پرچم توحید ویکتاپرستی، به اتّصال، هماهنگی، همفکری و وحدت تبدیل کرد.

در آن روز، مسلمان ها تحت رهبری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، حکومتی واحد و ملّتی یکپارچه داشتند، و در سرتاسر عالم اسلام، چیزی به نام «قومیت گروهی»، «تجزیه طلبی» و… وجود نداشت.

هیچ کس در فکر تصاحب منطقه یا ناحیه ای برای خویش نبود. آنان که علیه حکومت ها قیام می کردند، هرکدام مسلمان و پیرو افکار اسلامی بودند، هدفشان تجزیه نبود؛ بلکه تعدیل، اصلاح و برقرار کردن حکومت اسلامی بود.

روزی نیز برای مسلمانان فرا رسید که در هر نقطه ای، فردی زورمند یا دست نشانده بیگانگان و استعمارگران، خود را رهبر محلّی معرّفی کرده و مردم مسلمان یک نقطه را رودرروی مسلمانان دیگر ـ که دروغ و تحریکات اجانب، آنها را از هم جدا کرده است ـ قرار داده و این مستمندان را فدایی و قربانی حکومت خود می کند.

برای مثال، اعراب که جزئی از پیکر اسلام هستند، با عنوان ناسیونالیسم و قومیت عربی خود را از پیکره اسلام و مسلمانان پاکستان، افغانستان، هند، ایران، اندونزی، چین، فیلیپین، و مالایا (مالزی) و نقاط دیگر منفصل ساخته و از ملّیت عربی داد سخن سرداده اند. درصورتی که بین خودشان نیز از ملّت یکپارچه عربی خبری نیست و متجاوز از صد میلیون ملّت عرب زبان در برابر هم، گرفتار ملّیت های کوچک و ساختگی شده؛ و با این همه دادی که ملیت و قومیت عربی سرداده اند، نمی توانند و نخواهند توانست (بدون الغای رژیم های غیر اسلامی) این صد میلیون عرب را متّحد سازند؛ و تجزیه ای را که استعمار در جهان عرب به وجود آورده، از بین ببرند.

در هر گوشه ای، کسی دعوی رهبری کرده، و چیزی را که در نظر نمی گیرند، جوامع خود، افکار، احساسات، عقاید و ارزش انسانی آنهاست.

ملّیت سوری، عراقی، اردنی، فلسطینی، مصری، مغربی، تانزانیایی، تونسی، لیبیایی، سودانی، یمنی جنوبی و شمالی، کویتی، عربی سعودی، الجزایری، حَضَرموتی، مسقطی، قطری، بحرینی، لبنانی و ملّیت های دیگر، و میلیون ها میلیون انسان مسلمان نما، به تشویق و تطمیع، یا به زور و تهدید، پای بِیرَقِ یک استثمارگر بی شخصیت سینه می زنند و از حقیقت کلمه «جامعه» و آیه کریمه: ﴿اِنَّ هذِهِ اُمَّتُکمْ اُمَّهً واحِدَهً وَاَنَا رَبُّکمْ فَاعْبُدُونِ﴾ غافل شده اند. و در هرجا امّتی منتسب به شخص یا فردی ساخته شده و مسلمانان با پرستش او و پیروی از امیال و هوس های او، تعالیم آزادی بخش اسلام و پرستش خدای یگانه و همرنگی اسلامی را کنار گذارده اند.

پس آن امّت واحده و جامعه یگانه ای که قرآن، ما را به آن دعوت می کند، کجاست و کدام یک از این ملل می باشد؟ و آن امّتی را که آیه: ﴿أَشِدّاءُ عَلَى الْکفّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ﴾ و نیز: ﴿اَذِلَّهٍ عَلَى الْمُومِنینَ اَعِزَّهٍ علَى الْکافِرینَ﴾ وصف می کند، در کجا باید جُست؟

اینها که امّتِ واحده نیستند؛ بلکه امّتِ پراکنده و متفرّقه هستند که بزرگترین علّت بدبختی مسلمانان، و یگانه دلیل بقای نفوذ بیگانه در کشورها، جوامع، مدارس، مطبوعات و موسّساتِ فرهنگی ما، و علّت شکست مسلمانان از اسرائیل؛ و علّت آوارگی آنان در اتیوپی و دیگر نقاط جهان نیز همین پراکندگی و تفرقه است.

این نقص، در جنگ بدر و احزاب، خیبر و غزوات دیگر نبود و حتّی در جنگ های پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز وجود نداشت؛ ولی امروز گریبان گیر جامعه اسلامی شده و معادن و ذخایر او را طعمه دیگران می سازد.

مسلمانان صدر اسلام، در سختی ها، صبور و شکیبا بودند و مصیبت های جانکاه، آنها را از هدف و مقصد خویش بازنمی داشت؛ در حالی که مسلمانان امروز، به قدری خودخواه، تن پرور و راحت طلب، دنیادوست و بی گذشت هستند که در برابر هر شدّت و سختی، عقب نشینی کرده، روحیه خویش را از دست می دهند و تسلیم می شوند.

مسلمانان صدر اسلام، با خلوص نیت، در راه سعادت بشر و توسعه قلمرو اسلام با پرچم آزادی بشر و حقوق انسان ها کوشا بودند.

عوام فریبی و ریاکاری در آنها کمتر بود؛ درصورتی که زُعَمای مسلمانانِ عصر ما، بیشتر به عوام فریبی گرویده و از طریق ریاکاری در مقامِ فریفتنِ دیگران هستند.

نظایر این نقایص و عیوب است که جامعه مسلمانان را بیمار ساخته، و مسلمانان صدر اسلام از آن، مصون بودند.

تا این بیماری ها درمان نشود، امّتِ اسلام توانایی تجدید مجد و عظمت گذشته را نخواهد داشت.

این جاست که حقیقت سخنان جاوید و گران بهای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آشکار می شود:

«یوشِک أَنْ تَداعی عَلَیکُمُ الْاُمَمُ مِنْ کُلِّ اُفُقٍ کَما تَداعی الْأَکِلَهُ عَلَی قِصعتها» قالَ: قلنا: أَمِنْ قِلَّهٍ بِنٰا یَوْمَئِذٍ قالَ: «أَنْتُمْ یَوْمَئِذٍ کَثِیرٌ، وَ لکِنْ تَکُونُونَ غُثاءٌ کَغُثاءِ السَّیلِ و یَجْعَلُ فِی قُلُوبِکُمْ الْوَهْن» قٰالَ: قُلْنٰا: وَ مَا الْوَهْنُ؟ قٰالَ: «حُبُّ (الْحَیٰاهِ) وَ کراهِیهُ الْمَوتِ»؛

«احتمال دارد که دیگر امت ها بر شما هجوم آورند، به همان گونه که خورندگان بر کاسه های غذا حمله ور می شوند». گفته شد: آیا حمله وری آنها به طمعِ کمی ما در آن هنگام است؟

فرمودند: «بلکه در آن هنگام تعداد شما فراوان است، ولی شما همچون کفِ روی سیل هستید که قلب هایتان را سستی فراگرفته است». گفتند: منظور از سستی چیست؟ فرمود: «محبت دنیا و ناخوش داشتن مرگ».

 

مطالب مرتبط را از لینک های زیر پیگیری نمایید:

غزوه بدر

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وبسایت منتشر خواهد شد.