عالم ذر
سوال: راجع به عالم ذر، نظر شما چیست؟
جواب: برحسب بعضى تفاسیر، آیاتى از قرآن مجید به این عالم تفسیر شده و ظاهر برخى از این آیات بر یک سابقه و پیشینه خاص انسان قبل از این عالم دلالت دارند.
از این آیات، آیه اى که مشهور و معروف در این جهت شده است، آیه کریمه «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّک مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا یوْمَ الْقِیامَهِ إِنَّا کنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ» مى باشد.
در تفسیر این آیه، نظرها متفاوت شده است و حتى بعضى بزرگان آن را به شهادت خلقت انسان بر وجود خالق، مثل شهادت هر صنعت و بنا بر وجود صانع و بانى، یا به شهادت فطرت و اقرار فطرى انسان بر وجود خدا تفسیر نموده اند، که رفع ید از ظاهر آیه است و صاحبان این رأى، این رفع ید از ظاهر را از روى قرینه، به قول خودشان عقلیه مى دانند.
برخى دیگر از بزرگان هم ظاهر آیه را حفظ کرده و وجود چنین عالم و پیشینه اى را براى انسان برحسب این آیه، تصدیق مى کنند؛ هرچند در بیان مطلب با توجه به جمله هاى آیه و موقعیت اعرابى آنها بیان واحد ندارند؛ و هرچند در معرفت تفاصیل این عالم و حقیقت آن نیز از اظهار نظر قطعى خوددارى مى کنند که از حدّى که روایات معتبر دلالت دارند، بیشتر سخن بگویند.
به هرحال، رأى معروف بین محدّثین و جمعى از علماى اهل تفسیر، همین است که بالاجمال، «عالم ذر» را قبول دارند.
ازجمله آیاتى که ممکن است بر همین معانى «عالم ذر» و پیشینه معنوى و حقیقت انسان تفسیر شود، آیاتى از سوره بقره است که مى فرماید: «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْـمَلَائِکهِ فَقَالَ أَنْبِئُونی بِأَسْمَاءِ هَولَاءِ إِنْ کنْتُمْ صَادِقِینَ * قَالُوا سُبْحَانَک لَا عِلْمَ لَـنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّک أَنْتَ الْعَلِیمُ الْـحَکیمُ * قَالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قَالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا کنْتُمْ تَکتُمُونَ».
این آیات دلالت بر وجود مسمّیاتى دارد که اسماء آنها را خداوند متعال به آدم علیه السلام تعلیم فرمود و مسمّیات آن برحسب ظاهر در مرآى ملائکه و دید آنها بوده و به آنها اشاره شده است.
البته چنان که از آیات استفاده مى شود، این برنامه غیبى و غیب آسمان ها، و زمین و این عالم بوده است. این مسمّیات در روایات به اشباح رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمّه طاهرین علیهم السلام و بلکه بسیارى از خواصّ عبادالله و صاحبان درجات رفیعه و سران اعداء الله بوده است و تفاسیر دیگر و بیشتر نیز شده است.
ازجمله آیات، این آیه شریفه است: «وَإِذْ أَخَذَ اللهُ مِیثَاقَ النَّبِیینَ لَـمَا آتَیتُکمْ مِنْ کتَابٍ وَحِکمَهٍ ثُمَّ جَاءَکمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِـمَا مَعَکمْ لَتُومِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِکمْ إِصْری قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَکمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ».
از این آیه نیز استفاده مى شود که مسئله اخذ میثاق بر نبوّت حضرت رسالت پناهى نیز در صقع خاص و جوّ ویژه اى بوده است که این اخذ و استیثاق در آنجا انجام گرفته است؛ هرچند تصوّر آن براى ما دشوار یا محال باشد.
آیه دیگر این است: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِیینَ میثَاقَهُمْ وَمِنْک وَمِنْ نُوحٍ وَإِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى ابْنِ مَرْیمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِیثَاقاً غَلِیظاً»، این آیه نیز به ظاهر دلالت دارد بر اخذ میثاق از انبیا علیهم السلام و خلاصه اینکه این آیات به عالم ذر و اخذ میثاق، تفسیر شده است.
علاوه بر این، روایاتى که در حدّ تواتر است، بر این عالم و این اشهاد و حضور و شهادت و اخذ میثاق دلالت دارند که اگر بخواهید به این روایات و بعضى آرا و نظرات علما مطّلع گردید، ازجمله مى توانید به کتاب شریف بحار الانوار مراجعه نمایید:
جلد 3، باب 11 (اَلدِّینُ الْـحَنِیفُ وَالْفِطْرَهُ وَصِبْغَهُ اللهِ وَالتَّعْرِیفُ فِی الْـمِیثَاقِ) که مشتمل بر 22 حدیث است.
جلد 5، باب 10 (اَلطِّینَهُ وَالْـمِیثَاقُ) مشتمل بر 67 حدیث.
جلد 58، باب 43 (فِی خَلْقِ الْأَرْوَاحِ قَبْلَ الْأَجْسَادِ) مشتمل بر ۳۰ حدیث.
لازم به تذکر است اینکه گفتیم این روایات در حدّ تواتر است، مقصود تواتر لفظى تفصیلى نیست؛ بلکه مقصود، تواتر لفظى اجمالى است که به واسطه کثرت روایات علم به صدور یکى از آنها حاصل است و معنوى است که از مجموع این روایات علم به عالم ذر و پیشینه ویژه اى براى همه بنى آدم یا افراد مخصوصى پیدا مى شود.
مثل نقل هایى که از سخاوت حاتم شده که اگرچه به تفاصیل آن علم پیدا نمى شود و تفاصیل آن متواتر نیست، اما قدر جامع آنها که سخاوت وجود حاتم باشد، به تواتر معنوى ثابت است.
از این جهت ما هم در مقام اظهار رأى و عقیده، بیشتر از این، نظر قطعى نمى دهیم و قدم به جلو نمى گذاریم که مبادا به رأى خود سخنى بگویم؛ زیرا در این امور، فقط باید بر اساس نقل ثابت و محکم متّصل به مبدأ و مقام عصمت اظهار نظر کرد.
بنابراین به این مقدار و اعتقاد اجمالى بسنده مى کنیم. در این حد بر این عقیده ردّ و ایراداتى کرده اند که به آنها نیز پاسخ داده شده و آن ایرادات وارد نخواهد بود.
ثبت دیدگاه