حدیث روز
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله: کسی‌که قائم از فرزندان مرا انکار کند، پس همانا مرا انکار کرده است - مصدر کتاب منتخب الاثر تألیف آیت الله العظمی صافی قدس سره

چهارشنبه, ۳۰ آبان , ۱۴۰۳ Wednesday, 20 November , 2024 ساعت ×
علل محجوب شدن فطرت
۰۲ مهر ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۴
خداوند، همه انسان ها را با فطرتى پاک آفریده است. پس چگونه است که گاهى انسان هاى بدى را مى بینیم؟ چرا انسانى که خوب آفریده شده از اوّل بد مى شود؟
پ
پ

علل محجوب شدن فطرت

سوال: خداوند، همه انسان ها را با فطرت پاک آفریده است. پس چگونه است که گاهى انسان هاى بدى را مى بینیم؟

ممکن است در جواب بفرمایید: روى فطرت پاک آنها را پرده هایى پوشانده است که در برخورد با عوالم طبیعى به وجود آمده اند؛ اما سوال این است که: اصلاً چرا انسانى که خوب آفریده شده از اوّل بد مى شود؟

 

جواب: ضعف و از کار افتادن فطرت به جهات مختلف مربوط می شود که شاید ما به همه آنها احاطه نداشته باشیم. از آن جمله سوء تربیت و فساد محیط خانواده و جامعه و شرایط و موانع دیگر است. در حدیث است:

«کلُّ مَوْلُودٍ یولَدُ عَلَى الْفِطْرَهِ فَأَبَوَاهُ یهَوِّدَانِهِ وَینَصِّرَانِهِ وَیمَجِّسَانِهِ».[1]

ولی این امور ـ چنان که اشاره شد ـ متعدّد است و ما نمی توانیم به کلّ مقتضیات و شرایط و موانعی که در این مسیر است نسبت به اشخاص و افراد پی ببریم. اجمال مطلب این است که برحسب آیه کریمه:

(فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا)؛[2]

فطرت انسان بر استقامت و قبول دین حنیف و میانه (دین اسلام) است.

از آیه کریمه:

(إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعاً بَصِیراً)؛[3]

نیز نکات دقیقی استفاده می شود.

به هر صورت کاوش در این مسئله به طورى که انسان بتواند کلّ عوامل و روابط را درک کند، ظاهراً به جایى نمى رسد و اظهار عجز از درک اسرار قضا و قدر الهى ـ در عین ایمان به عدل خداوندى ـ علامت بلوغ عرفانى است.

انسان باید اندیشه و تفکر را در همان راه هایى که به او نشان داده اند، به کار اندازد تا معرفتش به علم و حکمت بارى تعالى زیاد شود و معلوماتش، اسرار و مجهولات را ـ که بی شمار است ـ توجیه نماید.

وقتى ما اجمالاً به خود مراجعه مى کنیم، مى بینیم که فطرت ما علم را بر جهل، عدل را بر ظلم، و احسان و نیکى را بر اذیت و آزار ترجیح مى دهد.

دل ما مى خواهد نام ما در ردیف علما، رادمنشان، سخاوتمندان، متواضعان، راستگویان، امانتداران و پرهیزکاران ثبت شود و این را نمى توانیم انکار کنیم؛ چنان که نمى توانیم انکار کنیم که نمى خواهیم ما را از ستمکاران، نادانان، بی ادبان، بی رحمان، خیانت پیشگان، متکبّران، زورگویان و… بشمارند.

حتى اگر خداى ناخواسته از این دسته باشیم، اگر ما را به این عناوین بخوانند ناراحت مى شویم.

اینها همه دلیل پاکى فطرت است و نشان مى دهد که تعالیم اعتقادى و اخلاقى و احکام اجتماعى و نظامى اسلام، همه با فطرت انسان موافق است.

از سوى دیگر مى دانیم که انسان اختیار و اراده دارد و به اختیار خود، همان گونه که در قرآن است:

(إِنَّا هَدَینَاهُ السَّبیلَ إِمَّا شَاکراً وَإِمَّا کفُوراً)؛[4]

یا در طریق شکر و بندگى و اطاعت خدا قدم برمى دارد؛ یا راه کفران و ناسپاسى را اختیار مى کند.

با این آگاهى و با ایمان به عدالت خداى عالم حکیم مى دانیم که بر کسى از قضا و قدر الهى ظلم وارد نمى شود و خدا بندگان را چنان که باید کیفر یا پاداش مى دهد.

او به تمام شرایط و جریان هایى که هر بنده داشته، آگاه است.

این ما نیستیم که بخواهیم به حساب بندگان خدا برسیم تا نیاز داشته باشیم که تمام علل محجوب شدن فطرت را بدانیم. آن که باید هر کسى را مطابق شرایطش جزا بدهد، همه را مى داند.

بنابراین وظیفه ما تسلیم و اعتقاد به عدل خدا و اختیار بشر و قضا و قدر و عمل به تعالیم الهی است. همان تسلیمی که اسماعیل علیه السلام ـ وقتی پدرش ابراهیم علیه السلام به او مأموریت ذبحش را اعلام نمود ـ اظهار کرد و گفت:

(یا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُومَرُ سَتَجِدُنِی‏ إِنْ شَاءَ اللهُ مِنَ الصَّابِرینَ).[5]

از بنده، بندگی شایسته است و از خدا هم خدایی صادر می شود. البته اجمالاً توجه به این مطالب مفید و معرفت آموز است؛ اما نباید ابلیس مآبانه که گفت:

(خَلَقْتَنِی‏ مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ‏)،[6]

افعال و احکام خدا را زیر سوال برد و چون و چرا کرد؛ بلکه باید با نردبان عمل و عبادت جلو رفت. والله العالم.

 


[1]. مجلسی، بحار الانوار، ج61، ص186.

[2]. روم، 30.

[3]. انسان، 2.

[4]. انسان، 3.

[5]. صافات، 102.

[6]. ص، 76.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وبسایت منتشر خواهد شد.