حدیث روز
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله: کسی‌که قائم از فرزندان مرا انکار کند، پس همانا مرا انکار کرده است - مصدر کتاب منتخب الاثر تألیف آیت الله العظمی صافی قدس سره

چهارشنبه, ۳۰ آبان , ۱۴۰۳ Wednesday, 20 November , 2024 ساعت ×
آیا تقسیم وجود به ممکن الوجود، واجب الوجود، ممتنع الوجود اشکالی دارد؟
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۳:۳۵

آیا تقسیم وجود به ممکن الوجود، واجب الوجود، ممتنع الوجود اشکالی دارد؟ در کتابی نوشته‌اند که: بعضی از اروپائیان بر این قاعده عقلیه قطعیه که: «هر آنچه در ذهن انسان تصوّر می‌شود یا ممکن‌الوجود، یا واجب‌الوجود و یا ممتنع‌الوجود است» اشکال کرده‌اند، و علمای ما جواب داده‌اند. بفرمایید: آیا اشکال آنها نظیر اشکال تصوّر کردن […]

پ
پ

آیا تقسیم وجود به ممکن الوجود، واجب الوجود، ممتنع الوجود اشکالی دارد؟

در کتابی نوشته‌اند که: بعضی از اروپائیان بر این قاعده عقلیه قطعیه که: «هر آنچه در ذهن انسان تصوّر می‌شود یا ممکن‌الوجود، یا واجب‌الوجود و یا ممتنع‌الوجود است» اشکال کرده‌اند، و علمای ما جواب داده‌اند.

بفرمایید: آیا اشکال آنها نظیر اشکال تصوّر کردن موجود لا اقتضاء ـ‌ نه اقتضای واجب‌الوجود و نه اقتضای ممکن‌الوجود داشته باشد ـ است (که به دقّت عقلی خلط بین واجب و ممکن و محال خواهد بود‌) یا چیز دیگر؟

گاه گفته می‌شود که آنچه در ذهن متصوّر شود که وجود ذهنی امر خارجی نباشد، اگر از وجود یا عدم آن در خارج محالی لازم نمی‌آید، آن شیء «ممکن‌الوجود» است؛ و اگر از عدم آن در خارج، محال لازم می‌آید، آن «واجب‌الوجود» است؛ و اگر از وجود آن محال لازم می‌آید؛ آن «ممتنع‌الوجود» است. تقسیم نسبت به موجود خارجی ثلاثی نیست، بلکه ثنایی است؛ به این‌گونه که موجود خارجی، یا «ممکن‌الوجود» است؛ یعنی اگر نباشد محالی لازم نمی‌آید. و یا «واجب‌الوجود» است که اگر نباشد محال لازم می‌شود؛ و این همان تقسیمی است که خواجه در اشعار خود فرموده است:

موجود منقسم به دو قسم است نزد عقل
یا «واجب‌الوجود» و یا «ممکن‌الوجود»

تا پایان شعر… و نیز در تجرید می‌فرماید: «اَلْـمَوْجُودُ إِنْ کَانَ وَاجِباً وَإِلَّا اسْتَلْزَمَهُ لِاسْتِحَالَهِ الدَّوْرِ وَالتَّسَلْسُلِ».[1]

اما اینکه نسبت وجوب وجود و امکان، وجود لا اقتضاء باشد که فقط اقتضای وجود داشته باشد و ممکن باشد که هم واجب باشد و هم ممکن؛ یعنی ممکن باشد که هم از عدمش در خارج محال لازم آید و هم از عدمش محال لازم نیاید، قابل تصوّر نیست؛ زیرا امکان اینکه هم از عدم شیء محال لازم آید و هم محال، لازم نیاید، تناقض واضح و آشکار است؛ که استحاله آن از بدیهیات اوّلیه می‌باشد.

 

[1]. خواجه نصیر طوسی، تجرید الاعتقاد، ص۱۹۰؛ علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص280 (المقصد الثالث: فی إثبات الصانع تعالى).

 

(سلسله مقالات مرحوم حضرت آیه الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره)

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وبسایت منتشر خواهد شد.