همراه با غدیر (بخش دهم: خداوند متعال حافظ حقیقی ولایت امیرالمومنین علیه السلام)
بنده اوّلاً توفیقاتی را که در احیای امر اهلبیت علیهم السلام مخصوصاً ولایت امیرالمومنین علیه السلام و نشر فضایل و مناقب آن حضرت نصیب شما شده است تبریک عرض میکنم.
ارزش والای نعمت ولایت
شما عزیزان باید در پیشگاه خداوند متعال از این نعمت ولایت خیلی شاکر باشید که اگر انسان فاقد نعمت ولایت باشد، نعمتهای دیگر ـ هر چقدر هم باشد ـ بدون این نعمت برای انسان اسباب فضیلت نمیشود.
همه نعمتها در جَنب نعمت عظیم ولایت ظهور میکند و مورد استفاده صحیح و اسباب ترقّی و سیر به مقامات بلند و تقرّب به خداوند متعال میشود.
خداوند متعال، حافظ حقیقی ولایت
شما خدا را شاکر باشید که الحمدلله نعمت ولایت را تعظیم و تکریم میکنید و از نگهبانان این عنوان بین مردم هستید، البته نگهبان حقیقی مسئله ولایت امیرالمومنین علیه السلام، خداوند متعال است که در طول ازمنه، قرون و اعصار باوجود همه دشمنانی که حضرت امیرالمومنین علیه السلام داشته است و قدرتهای مادّی، حکام و ستمگرانی که بودند و حتی اوضاعی که در مثل روز عاشورا پیش آمد آن مصیبت بزرگی که نه سابقه داشت و نه بعدها محقّق خواهد شد که دشمنان ولایت و اهلبیت علیهم السلام آن روز را برای خاندان رسالت و ولایت پایان وجود آنها و پایان بنیهاشم و پایان اسلام ناب میشمردند، از همان روز انوار ولایت بیش از پیش تابیدن گرفت و وجود فناناپذیر اهلبیت علیهم السلام بیشتر آشکار گردید.
اعتراف فریقین به فضایل علی علیه السلام
تشعشع بیش از پیش نور ولایت باوجود همه دشمنیها، همه علامت حقّانیت ولایت است.
وقتی از خلیل بن احمد پرسیدند:
«مَا تَقُولُ فِی شَأْنِ الْإمامِ عَلِی بنِ أَبِی طَالِبٍ؟».
در توصیف این موقعیتهای تاریخی و مبارزه بین حق و باطل و پیروزی حق بر باطل چنین گفت:
«مَا أقُولُ فی حَقِّ امْرءٍ کتَمَتْ مَنَاقِبَهُ أَوْلِیاوهُ خَوْفاً وَ أَعْداوهُ حَسَداً، ثُمَّ ظَهَرَ مِنْ بَینِ الْکتْمَینِ مَا مَلَأَ الخـَافقَینِ».
میگوید: وضعیت خاصی به وجود آمده بود که دشمنها از روی دشمنی فضایل علی علیه السلام را کتمان میکردند و دوستان هم از روی خوف و به خاطر ممنوعیت نقل احادیث در قرن اول و دوم و بعد از آن به صورتهای دیگر نمیتوانستند این فضایل را بگویند.
خلیل بن احمد میگوید که در بین این دو کتمان، آنقدر از فضایل امیرالمومنین علیه السلام ظاهر شد که شرق و غرب عالم را فرا گرفته است.
و چنان شد که مثل شافعی بگوید:
أنَــا عَبْــدٌ لِلْـــفَتی
اُنْزِلَ فِیهِ «هَلْ أَتی»
و محدّثین معروف اهل سنّت در آن شرایط سخت، کتاب «فضایل» و «مناقب» امیرالمومنین علیه السلام نوشتند و اوضاع به نحوی پیش رفت که الآن در تمام شعب علوم اسلامی، مسئله غدیر مطرح است.
در علم تفسیر، در علم اسباب نزول، در علم لغت، در حدیث، در تاریخ، کتب تراجم و معرفه الصحابه و سایر علوم، حدیث غدیر مورد استشهاد محققان و علمای بزرگ واقع شده است.
بالأخره جایی نیست که مسئله غدیر و ولایت امیرالمومنین علیه السلام و «مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلِی مَولاهُ» نباشد، یعنی میتوانیم بگوییم که یقینیترین کلامی که از پیغمبر اکرم| به اتّفاق فریقین صادر شده است همین:
«مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَهذَا عَلِی مَولاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَعَادِ مَنْ عَاداهُ، وَانْصُـرْ مَنْ نَصَـرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»؛ است.
هیچکسی نمیتواند اینها را انکار کند یا بگوید شک دارم و اگر کسی بگوید شک دارم معنایش این است که کمال عناد و لجاج را دارد و مثل این است که آفتاب را ببیند و بگوید که شک دارم الآن آفتاب است و روز میباشد.
حدیثی به این کثرت اسانید و مصادر اگر هم یافت شود بسیار نادر و کمیاب است.
در مورد اسناد حدیث غدیر هم، دانشمند بزرگ اهل سنّت ابوالمعالی جوینی میگوید که در بغداد در نزد صحافی یک جلد کتاب دیدم که بر آن نوشته شده بود:
«المجلده الثامنه والعشرون من طرق قوله|: «مَنْ کُنْتُ مَولاهُ، ویتلوه المجلّده التاسعه والعشرون؛ جلد بیست و هشتم از طرق حدیث: «مَنْ کنْتُ مَولاهُ» که جلد بیست و نهم بعد از آن میآید».
بعضی از بزرگان و حفّاظ علم حدیث، مثل ابنعقده ـ که مورد قبول همگان است و در علم حدیث تا آنجا پیش رفته که میگوید: «یکصد هزار حدیث مسند حفظ دارم و سیصد هزار احادیث دیگر هم نقل میکنم»، مخصوصاً کتاب «الولایه» دارند که فقط مربوط به حدیث غدیر است نه روایات دیگر.
حال در مورد چنین مطلب و مقامی واقعاً انسان مبهوت میشود که چطور حرف بزند، چه بگوید و از کجا شروع کند؟
امیرالمومنین علیه السلام در کلام پیامبر صلی الله علیه و آله
بهتر آن است که در مورد فضایل امیرالمومنین علیه السلام به کلام شخص پیغمبر اکرم ـ که ﴿وَ مَا ینْطِقُ عَنِ الْهَوى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحى﴾ ـ مراجعه کنیم، آنجا که میفرماید:
«إِنَّ اللهَ تَبَارَک وَتَعَالَى جَعَلَ لِأَخِی عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَضَائِلَ لَا یحْصِی عَدَدَهَا غَیرُهُ»؛
یعنی خداوند متعال برای برادرم علی بن ابیطالب فضایلی قرار داده است که آنها را غیر از خداوند کسی قادر نیست حساب و احصا کند.
یا اینکه فرمود:
«وَالَّذِی نَفْسـِی بِیدِهِ لَوْلَا أَنْ تَقُولَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِی فِیک مَا قَالَتِ النَّصَارَى فِی ابْنِ مَرْیمَ لَقُلْتُ الْیوْمَ فِیک مَقَالًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیک لِلْبَرَکهِ»؛
یعنی اگر گروهی از امّت من آنچه را که نصاری نسبت به عیسی گفتند درباره تو نمیگفتند، چیزهایی درباره تو میگفتم که مسلمانان خاک پای تو را برای تبرّک برمیداشتند.
فضایل علی علیه السلام در سرودههای شعرا
فضایل، مقامات و درجات معنوی بالا و ملکوتی حضرت امیرالمومنین علیه السلام خیلی بیشتر از این است که در تصوّر حتی علمایی که در این رشتهها مقامات بلندی داشته و خیلی زحمت کشیدهاند بیاید.
بهطور مثال شاعر میگوید:
قِیلَ لِی: قُـلْ لِعَــلِّی مَدْحاً
قُلْتُ هَـلْ أَمْدَحُ مَنْ فِی فَضْلِهِ
اَلنّبِی الْــمُصْطَفى قَـالَ لَنا
وَضَــعَ اللهُ عَلَی ظَهْری یداً
وَعَلِی واضِـــعُ رِجْلَیهِ لی
مَدْحُــهُ یخْمَدُ نـاراً مُوصَدَه
صَــارَ ذُو اللُّبِ إلَی أَنْ عَبَدَهُ
لَیلَــهَ الْـمِعْراجِ لَمّا صَعِدَهُ
فَأَرانِی الْقَلْــبَ إِنْ قَدْ بَرَّدَهُ
بِمَکَانٍ وَضَـعَ اللهُ یــدَهُ
یا میبدی که از اهل سنّت است مطالبی در مدح امیرالمومنین علیه السلام دارد، مثل اینکه میگوید:
بـــس که تــابَد مهر حیــدر هر دم از سیمای من
آسمـــان را ســـرفرازی باشــد از بــالای مــن
چون سخن گویم ز معراجش که آن دوش نبی است
پــای در دامــــن کشد فکــر فلـــکپیمای من
بعد میگوید:
طبـــع من تا گشــت چون دریا ز فیض مرتضـی
ابــــر گوهــر بار جوید فیـــض از دریـــای من
و در آخر هم میگوید:
ای صبـــا در گردنت خاکـــم ببر ســوی نجف
بعـــد مُردن چون فـــرو ریزد ز هم اعضای من
نصوص در فضیلت امیرالمومنین علیه السلام
نصوص هم در ولایت و فضیلت امیرالمومنین علی علیه السلام بسیار زیاد است ازجمله این نصوص کثیره، سوره «هَلْ أتی» است که وقتی انسان در نجف اشرف وارد حرم مطهّر میشود در کفشداری سمت راست روی کاشی این شعر را در این باره نوشته است:
«وسـائلٌ هَلْ أَتَى نَصٌّ بِحَقِّ عَلِی
أَجَبْتُهُ «هَلْ أتَى» نَـصٌّ بِحَقِّ عَلِی»
میگوید: پرسشکنندهای پرسید: آیا آیهای در شأن علی نازل شده است؟ جواب دادم: سوره «هَلْ أتی» نصّ خداوند بر فضیلت اوست.
هیچ آیهای نیست که در شأن مهاجر و انصار نازل شده باشد مگر اینکه در رأس آنها وجود مبارک حضرت امیرالمومنین علیه السلام است.
مثل ابنبطریق کتابی دارد مخصوص ذکر آیاتی که در مدح و شأن امیرالمومنین علیه السلام نازل شده است به نام «خصائص الوحی المبین فی مناقب امیر المومنین علیه السلام » وی تمام اینها را از کتب عامّه نقل کرده است با سندهایی که خودش داشته و مشایخی که دارا بوده است.
یا جاحظ دانشمند بزرگ اهل سنّت در یکی از رسالهها به این مضمون میگوید که آنچه در اسلام، رأس فضایل، مکارم و مقامات است، چهار چیز میباشد: ایمان به خدا، علم و دانایی، زهد و پرهیزکاری، و جهاد در راه دین و فی سبیل الله.
سپس میگوید: از تمام علمای اسلام، اگر از کسی بپرسیم که اسبق و اکمل در ایمان کیست؟ اولین کسی را که بر میشمارند علی علیه السلام است و اگر درباره اعلم از همه اصحاب پیغمبر سوال کنیم، اول شخصی را که معرفی میکنند علی علیه السلام است و اگر از آنها که در راه دین جهاد کردند و اسلام از برکت جهاد آنها برپا شد سوال کنیم، باز هم، همه، اول علی علیه السلام را نام میبرند که تنها ثواب یک جهاد او از عبادت امّت تا روز قیامت بیشتر است و اگر از زهّاد صحابه و کسانی که دنیا را ترک کرده و فریفته دنیا نشده باشند سوال کنیم، همه، اسم علی علیه السلام را میبرند که یک لحظه به دنیا نظر نفرمود.
همانطور که او میگوید امیرالمومنین علیه السلام از هیچکس سوال نکرده است و هیچ کجا ننوشتهاند که آن حضرت در جایی از کسی از صحابه مسئلهای پرسیده باشد. برعکس، آنها همه از علی علیه السلام میپرسیدند که یک نمونهاش همان است که عمر هفتاد و دو بار گفته بود:
«لَوْلَا عَلِی لَهَلَک عُمَرُ»؛
یا اینکه درباره غزواتی که امیرالمومنین در آن شرکت داشت، همین عمر میگفت:
«لَوْلَا سَیفُهُ لَمَا قَامَ عَمُودُ الْإِسْلَامِ»؛ یعنی اگر شمشیر علی نبود، ستونی برای اسلام بلند نمیشد.
این در علم آن حضرت، امّا زهد آن حضرت هم بینظیر بود. اگر از زهّاد صحابه هم از هرکسی بپرسید، باز هم امیرالمومنین علیه السلام در رأس است، کسی که در تمام عمرش یک لحظه هم به دنیا متوجّه نشده بود.
یا قول عدی بن حاتم را که نقل میکنند وقتی پیش معاویه میرود، معاویه میگوید: «أینَ الْطَّرَفَاتِ؟» (او سه پسر داشت؛ طریف و طارف و طرفه که هر سه در رکاب امیرالمومنین علیه السلام در جنگ صفین کشته شدند).
عدی گفت: «همه در جنگ در رکاب علی علیه السلام کشته شدند».
معاویه گفت: «علی در حق تو به انصاف عمل نکرد که فرزندان تو را به کشتن داد و فرزندان خود را باقی گذاشت»؟
وی در جواب گفت: « من به امیرالمومنین وفا نکردم که علی در دنیا نباشد و من در دنیا زنده باشم».
بعد هم علیرغم استکراهی که داشت با اصرار زیاد معاویه، به بیان فضایل امیرالمومنین علیه السلام پرداخت.
البته این قضیه در مورد ضِرار بن ضمره کنانی هم نقل شده که در وصف امیرالمومنین علیه السلام نزد معاویه به زبان آورد.
عبارت اینچنین است:
«کانَ وَاللهِ بَعِیدَ الْمـُدَى،شَدِیدَ الْقُوَى، یقُولُ فَصْلًا، وَیحْکمُ عَدلًا یتَفَجَّرُ الْعِلْمُ مِنْ جَوَانِبِهِ، وَتَنْطِقُ الْحِکمَهُ عَلَى لِسَانِهِ، یسْتَوْحِشُ مِنَ الدُّنْیا وَزَهْرَتِهَا وَیأْنَسُ بِاللَّیلِ وَظُلْمَتِهِ، کانَ وَاللهِ غَزِیرَ الدَّمْعَهِ، طَوِیلَ الْفِکرَهِ، یقَلِّبُ کفَّهُ وَیخَاطِبُ نَفْسَهُ یعْجِبُهُ مِنَ اللِّبَاسِ مَا قَصُـرَ وَمِنَ الطَّعَامِ مَا جَشَبَ، کانَ وَاللهِ مَعَنَا کأَحَدِنَا، یدْنِینَا إِذَا أَتَینَاهُ، وَیجِیبُنَا إِذَا سَأَلْنَاهُ، وَکانَ مَعَ دُنُوِّهِ لَنَا وَقُرْبِهِ مِنَّا لَا نُکلِّمُهُ هَیبَهً لَهُ».
اعتراف به عجز از وصف امیرالمومنین علیه السلام
نواحی و ابعاد عظمت امیرالمومنین علیه السلام یکی، دو تا و چند تا نیست و همانطور که عرض کردم اصلاً قابل تصوّر نیست.
باید فقط بگوییم:
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیسـت
که تر کنند سرانگشت و صفحه بشمارند
و نیز بگوییم:
تو را چنان کـه تویی هر نظــر کجـا بینـد
بهقدر دانش خود هرکسی کند ادراک
بنده مجدداً از زحمات و خدمات شما عزیزان که در این زمان و اوضاع این مقام و فضیلت را حائز هستید که فضایل امیرالمومنین علیه السلام و عید غدیر را گرامی بدارید و آن را ترویج کنید تشکر میکنم و امیدوارم اسامی شما در دفتر خاصّ حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ثبت شده باشد.
برای مطالعه بخش های دیگر «همراهان غدیر» می توانید بر روی لینک های زیر کلیک کنید:
همراه با غدیر (بخش نهم: ۲۴ ذی الحجه روز غدیر ثانی، روز نزول آیه تطهیر، روز خاتم بخشی و مباهله)
ثبت دیدگاه