دلیل وجود آیات متشابه در قرآن
سوال: چرا آیات متشابهات در قرآن آمده است و چرا همه مطالب در قالب آیات محکمات بیان نشده اند؟
جواب: اگر متشابهات صرفاً وصف الفاظ باشد که با امکان بیان معانى با الفاظ محکمه عدول به الفاظ متشابهه شده باشد، این سوال قابل طرح است که وجه عدول چه بوده است؟
و اگر متشابهات وصف معانى باشد که معنى بالذّات متشابه باشد و تشابه معنى به لفظ سرایت کرده باشد و به لفظ هم به اعتبار معنى متشابه گفته شود، در این صورت، صرف نظر از معانى متشابهه در مثل قرآن مجید ـ که حاوى علوم و معارف حقیقیه بسیار است و بسیارى از آنها محتاج به شرح و تأویل مى باشد ـ جایز نیست؛ و موجب حرمان مردم ـ به ویژه صاحبان مدارک عالیه ـ مى شود. این متشابه به هر معنى که باشد، معنایى است که محتاج به شرح و بسط و تفصیل بسیار است؛ که بیان آنها در قرآن مجید از جهات متعدّده مناسب نبوده است.
بنابراین این معانى متشابهه که بیشتر مربوط به امور غیبیه است در قرآن بیان شده و شرح و تأویل نشده است و غموضت و ابهام یک سلسله معانى نباید موجب شود که اجمال آن هم ناگفته و مجهول بماند و در حدّ لفظ دال بر آن معناى محتاج به تفسیر و تأویل، مطرح نگردد.
این یک حقیقت و واقعیت است که معانى بر دو قسم اند: بعضى محکم و بعضى متشابه هستند؛ و در ابهام یک سلسله به هم متشابه اند. و اگر مى گویند: چرا معانى محکمه گاه با الفاظ متشابه یا موجب اشتباه، بیان شده که در واقع، معنى مشتبه شود؟ مثل: «یدُ اللهِ فَوْقَ أَیدِیهِمْ»، یا «وَ مَا رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَلَکنَّ اللهَ رَمَى»، «وَ عَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى» یا «لِیغْفِرَ لَک اللهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِک وَمَا تَأَخَّرَ»، و یا «إِنْ هِی إِلَّا فِتْنَتُک» و امثال اینها؛ پاسخ این است: این گونه کلمات از متشابهات نیستند و معانى بسیار لطیف و دقیق آنها بر اهل زبان و ذوق معلوم و آشکار است و از علایم فصاحت و بلاغت است.
لغات و اَلسنه ـ خصوصاً لغت عرب ـ بیشتر یا بخش مهم آن، مشتمل بر استعارات و مَجازات و هنرهاى ذوق پسند، شیوا و زیباى ادبى است که بدون آنها کلام، خطبه، شعر و قصیده، خشک و نامطبوع مى شود؛ و در مستمع و شنونده نه رغبت شنیدن و استماع ایجاد مى نماید، و نه تأثیر به سزایى در روح او مى گذارد.
آنها که اهل هنر سخنورى و ایراد کلام مى باشند و از محاسن و لطافت هاى معجزه آمیز قرآن مجید عاجزند، درعین حال که درک مى کنند کلام، در اوج فصاحت و بلاغت و اعجاز قرار دارد، نمى توانند تمام دقایق لطایفى را که در آن به کار برده شده بیان کنند.
قرائن حالیه، عقلیه و مقالیه همه در فهم قرآن کریم و لسان عرب و بلکه همه اَلسنه دخالت دارد و میزان در فهم مراد و معنى، همان ذوق هاى سلیم و طبع مستقیم است.
مثلاً در همین آیه کریمه: «یدُ اللهِ فَوْقَ أَیدِیهِمْ»، اگر کسى بر کلمات، جمود داشته باشد، باید یدالله را ید خارجى خدا بگوید که خارجاً و حقیقتاً فوق همین دست هاى خارجى اشخاص است. معنایى که هرگز خارجیت ندارد و اما اگر فرد، کلام شناس واهل زبان و ذوق باشد، عالی ترین معنى را ـ که برترى قدرت حق بر قدرت همگان است ـ از آن مى فهمد، و متوجه مى شود که «ید» در مثل این کلام، به معناى قدرت است و در مثل «یا ذَا الْأَیادِی الْجِسَامِ» به معنى نعمت مى باشد.
آیاتى که به آن اشاره شده، همه معانى دقیق و لطیف و معرفت بخش خود را دارند که همه را در موارد خود بیان کرده اند و ما هم در مناسبت هایى به بعضى از آنها اشاره نموده ایم.
غرض این است که این آیات متشابه نیستند و قریحه ها و ذوق هاى اهل لسان آنها را درک مى کنند.
چنان که نقل شده: حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در مورد شخصى که با رعایت ادب، با آن حضرت سخن نمى گفت و جسارت مى نمود، فرمود: «إِقْطَعْ لِسَانَهُ».
یکى از حاضرین که با وجود قراین و شواهد، متوجه معنى نشد، در مقام قطع زبان او بر آمد؛ ولى امیرالمومنین او را مورد احسان و انعام قرار داد که در نتیجه نه فقط زبان جسارت او قطع شد، که زبانش به مدح و ثناى رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم نیز باز شد.
بدیهى است اگر ازجمله «إِقْطَعْ لِسَانَهُ»، جمود بر کلمات شود، قطع خارجى زبان فهمیده مى شود؛ اما با توجه به حال و مقام و سوابق اخلاق حسنه و حلم و عفو صاحب آن خلق عظیم، مقصود آن حضرت معلوم بوده و مثل این کلام از آن حضرت در آن موقف و مقام متشابه نیست. ازاین رو اگر کسى از آن سخن، به قطع زبان استفاده کند، علامت کج فهمى و سخن نشناسى است.
مثلا آیه کریمه«وَقَالَتِ الْیهُودُ یدُ اللهِ مَغْلُولَهٌ غُلَّتْ أَیدیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ»؛ ظاهر الدلاله است و متشابه نیست.
و اگر مجسمه بگویند: مقصود یهود این بوده که: دست خدا خارجاً مغلول است، و مقصود قرآن این است که دست هاى خدا خارجاً باز است، یعنى خدا دست دارد که به قول آنها مغلول و به فرموده قرآن مبسوط است، این یک برداشت خلاف ظاهر است که احدى از اهل ذوق و زبان آن را نمى پذیرد و آیه را، نه از حیث لفظ و نه از حیث معنى متشابه نمى سازد.
همچنین در آیه «وَ لَا تَجْعَلْ یدَک مَغْلُولَهً إِلَى عُنُقِک»؛ هرکس مى فهمد که «ید» در آیه اوّلى، قدرت بر تصرّف، خلق، ایجاد، اماته، احیاء، رزق و… مى باشد و در دوم، ید بذل، جود، احسان و اعطا است.
خلاصه، این آیات از متشابهات نیستند و مشحون از نکات ادب، اعجاز، فصاحت و بلاغت اند.
ثبت دیدگاه