حدیث روز
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله: کسی‌که قائم از فرزندان مرا انکار کند، پس همانا مرا انکار کرده است - مصدر کتاب منتخب الاثر تألیف آیت الله العظمی صافی قدس سره

جمعه, ۱۵ تیر , ۱۴۰۳ Friday, 5 July , 2024 ساعت ×
زکات گندم و جو و خرما و کشمش
۰۶ مهر ۱۳۹۵ - ۱۷:۲۰
زكات گندم و جو و خرما و كشمش در توضیح المسائل حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره
پ
پ

زکات گندم و جو و خرما و کشمش

مسأله 1872. زکات گندم و جو و خرما و کشمش وقتی واجب می‎شود که به مقدار نصاب برسند، و نصاب آن‌ها 288 من تبریز الا 45 مثقال است که تقریباً بنابر آنچه بعضی حساب کرده‎اند 885 کیلوگرم می‎شود.

مسأله 1873. اگر پیش از دادن زکات از انگور و خرما و غوره آن‌ها و از جو و گندم بیشتر از مقدار متعارف مصرف کند، باید زکات آن را بدهد، ولی در مقدار متعارف لازم نیست.

مسأله 1874. اگر بعد از آن که زکات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد مالک آن بمیرد، باید مقدار زکات را از مال او بدهند، ولی اگر پیش از واجب‌شدن زکات بمیرد، هر یک از ورثه که سهم او به اندازه نصاب است، باید زکات سهم خود را بدهد.

مسأله 1875. کسی که از طرف حاکم شرع مأمور جمع‌آوری زکات است، موقع خرمن که گندم و جو را از کاه جدا می‎کنند و بعد از کشمش‌شدن انگور و تمر شدن رطب می‎تواند زکات را مطالبه کند، و اگر مالک ندهد و چیزی که زکات آن واجب شده از بین برود، باید عوض آن را بدهد.

مسأله 1876. اگر بعد از مالک شدن درخت خرما و انگور یا زراعت گندم و جو زکات آن‌ها واجب شود، مثلاً خرما در ملک او زرد یا سرخ شود، باید زکات آن را بدهد.

مسأله 1877. اگر بعد از آن که زکات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد، زراعت و درخت را بفروشد، باید زکات آن‌ها را بدهد.

مسأله 1878. اگر انسان گندم یا جو یا خرما یا انگور را بخرد و بداند که فروشنده زکات آن را داده، یا شک کند که داده یا نه، چیزی بر او واجب نیست؛ و اگر بداند که زکات آن را نداده، چنان‌چه حاکم شرع معامله مقداری را که باید از بابت زکات داده شود اجازه ندهد، معامله آن مقدار باطل است، و حاکم شرع می‎تواند مقدار زکات را از خریدار بگیرد، و اگر معامله مقدار زکات را اجازه دهد، معامله صحیح است، و خریدار باید قیمت آن مقدار را به حاکم شرع بدهد، و در صورتی که قیمت آن مقدار را به فروشنده داده باشد، می‎تواند از او پس بگیرد، و هم‌چنین صحیح می‎شود اگر بعد از معامله، خود فروشنده زکات آن را بدهد.

مسأله 1879. اگر وزن گندم و جو و خرما و کشمش موقعی که تر است به حد نصاب برسد و بعد از خشکشدن کمتر از آن شود، زکات آن واجب نیست.

مسأله 1880. اگر گندم و جو و خرما را پیش از خشک شدن مصرف کند، چنان‌چه خشک آن‌ها به اندازه نصاب باشد، باید زکات آن‌ها را بدهد.

مسأله 1881. خرمایی که تازه آن را می‎خورند و اگر بماند خیلی کم می‎شود، یا بعد از خشکشدن به آن خرما نمی‎گویند، چنان‌چه مقداری باشد که خشک آن به حد نصاب برسد، زکات آن واجب است.

مسأله 1882. گندم و جو و خرما و کشمشی که زکات آن‌ها را داده، اگر چند سال هم نزد او بماند، زکات ندارد.

مسأله 1883. اگر گندم و جو و خرما و انگور از آب باران یا نهر مشروب شود، یا مثل زراعت‎های مصر از رطوبت زمین استفاده کند، زکات آن ده یک است، و اگر با دلو و مانند آن آبیاری شود، زکات آن بیست یک است، و اگر مقداری از باران، یا نهر، یا رطوبت زمین استفاده کند و به همان مقدار از آبیاری با دلو و مانند آن استفاده نماید، زکات نصف آن، ده یک، و زکات نصف دیگر آن، بیست یک می‎باشد، یعنی از چهل قسمت، سه قسمت آن را باید بابت زکات بدهند.

مسأله 1884. اگر گندم و جو و خرما و انگور، هم از باران مشروب شود و هم از آب دلو و مانند آن استفاده کند، چنان‌چه طوری باشد که بگویند: آبیاری با دلو و مانند آن شده، زکات آن بیست یک است، و اگر بگویند: آبیاری با آب نهر و باران شده، زکات آن، ده یک است، و اگر آبیاری با دلو غلبه داشته ولی چنان نباشد که بگویند: با دلو آبیاری شده، باید ملاحظه نسبت کنند، و احتیاط آن است که در نصف ده یک، و در نصف دیگر، بیست یک زکات بدهند.

مسأله 1885. اگر شک کند که آبیاری با آب باران و آب دلو به یک اندازه بوده یا آب باران غلبه داشته، می‎تواند از نصف آن ده یک، و از نصف دیگر آن، بیست یک بدهد.

مسأله 1886. اگر گندم و جو و خرما و انگور با آب باران یا نهر مشروب شود و به آب دلو و مانند آن محتاج نباشد ولی با آب دلو هم آبیاری شود، و آب به زیاد شدن محصول کمک نکند، زکات آن، ده یک است، و اگر با دلو و مانند آن آبیاری شود و به آب نهر و باران محتاج نباشد ولی با آب نهر یا باران هم مشروب شود، و آن‌ها به زیاد شدن محصول کمک نکنند، زکات آن، بیست یک است.

مسأله 1887. اگر زراعتی را با دلو و مانند آن آبیاری کنند، و در زمینی که پهلوی آن است زراعتی کنند که از رطوبت آن زمین استفاده نماید و محتاج به آبیاری نشود، زکات زراعتی که با دلو آبیاری شده، بیست یک، و زکات زراعتی که پهلوی آن است، ده یک می‎باشد.

مسأله 1888. مخارجی را که برای گندم و جو و خرما و انگور کرده و معمول است که آن مخارج را از خود زراعت می‎دهند، می‎تواند از حاصل کسر کند، و چنان‌چه باقی‌مانده آن به حد نصاب برسد، باید زکات آن را بدهد، و آنچه معمول نیست از خرمن بدهند، بنابر احتیاط لازم جزء نصاب حساب نمایند، لکن زکات آن واجب نیست.

مسأله 1889. تخمی را که به مصرف زراعت رسانده، اگر از خودش باشد، به مقدار قیمت آن می‎تواند از حاصل کسر کند، و اگر خریده باشد، می‎تواند قیمتی را که برای خرید آن داده، جزء مخارج حساب نماید.

مسأله 1890. اگر زمین و وسایل زراعت یا یکی از این دو ملک خود او باشد، نباید کرایه آن‌ها را جزء مخارج حساب کند، و نیز برای کارهایی که خودش کرده، یا دیگری بی‎اجرت انجام داده، چیزی از حاصل کسر نمی‎شود.

مسأله 1891. اگر درخت انگور یا خرما را بخرد، قیمت آن جزء مخارج نیست؛ ولی اگر خرما یا انگور را پیش از چیدن و قبل از تعلق زکات در مواردی که خریدن آن صحیح است بخرد، پولی را که برای آن داده، جزء مخارج حساب می‎شود.

مسأله 1892. اگر زمینی را بخرد و در آن زمین گندم یا جو بکارد، پولی را که برای خرید زمین داده جزء مخارج حساب نمی‎شود؛ ولی اگر زراعت را پیش از تعلق زکات بخرد، پولی را که برای خرید آن داده می‎تواند جزء مخارج حساب نماید، و از حاصل کم کند، اما باید قیمت کاهی را که از آن به دست می‎آید، از پولی که برای خرید زراعت داده کسر نماید، یعنی باید مخارج را تقسیم کند؛ آنچه سهم گندم باشد از گندم کم کند، چنان که در مخارج زراعت همیشه باید این جهت ملاحظه شود، مثلاً اگر زراعتی را پانصد تومان بخرد، و سهم کاه آن وقت خرید صد تومان باشد، فقط چهار صد تومان آن را می‎تواند جزء مخارج حساب نماید.

مسأله 1893. کسی که بدون گاو و چیزهای دیگری که برای زراعت لازم است می‎تواند زراعت کند، اگر این‌ها را بخرد، نباید پولی را که برای خرید این‌ها داده، جزء مخارج حساب نماید.

مسأله 1894. کسی که بدون گاو و چیزهای دیگری که برای زراعت لازم است نمی‎تواند زراعت کند، اگر آن‌ها را بخرد و به واسطه زراعت به کلی از بین برود، می‎تواند تمام قیمت آن‌ها را جزء مخارج حساب نماید، و اگر مقداری از قیمت آن‌ها کم شود، می‎تواند آن مقدار را جزء مخارج حساب کند، ولی اگر بعد از زراعت، چیزی از قیمت آن‌ها کم نشود، نباید چیزی از قیمت آن‌ها را جزء مخارج حساب نماید.

مسأله 1895. اگر در یک زمین جو و گندم و چیزی مثل برنج و لوبیا که زکات آن واجب نیست بکارد، چنان‌چه بر حسب معمول استفاده از هر دو جنس در موقع کشت منظور باشد، مخارج به نسبت مداخل تقسیم می‎شود، و اگر فایده یکی از آن‌ها به قدری کم باشد که در موقع کشت منظور نباشد، مخارج از چیزی محسوب می‎شود که منظور باشد.

مسأله 1896. اگر برای شخم‌زدن یا کار دیگری که تا چند سال برای زراعت فایده دارد خرید کند، اگر زراعت سال اول به آن محتاج باشد می‎تواند آن را جزء مخارج سال اول حساب نماید.

مسأله 1897. اگر انسان در چند شهر که فصل آن‌ها با یکدیگر اختلاف دارد و زراعت و میوه آن‌ها در یک وقت به دست نمی‎آید گندم یا جو یا خرما یا انگور داشته باشد، و همه آن‌ها محصول یک سال حساب شود، چنان‌چه چیزی که اول می‎رسد به اندازه نصاب باشد، باید زکات آن را موقعی که می‎رسد بدهد، و زکات بقیه را هر وقت به دست می‎آید ادا نماید؛ و اگر آنچه اول می‎رسد به اندازه نصاب نباشد، در صورتی که یقین دارد به آنچه بعد به دست می‎آید به اندازه نصاب می‎شود، باز هم بعد از تعلق زکات به بقیه واجب است زکات آنچه را که رسیده همان وقت، و زکات بقیه را موقعی که می‎رسد بدهد، و اگر یقین ندارد که همه آن‌ها به اندازه نصاب شود، صبر کند تا بقیه آن برسد. پس اگر روی هم به مقدار نصاب شود، زکات آن واجب است، و اگر به مقدار نصاب نشود، زکات آن واجب نیست.

مسأله 1898. اگر درخت خرما یا انگور در یک سال دو مرتبه میوه دهد، اگر در هر مرتبه به مقدار نصاب نباشد، زکات آن واجب نیست برای این که زراعت دو فصل مثل زراعت دو سال است.

مسأله 1899. اگر مقداری خرما یا انگور تازه دارد که خشک آن به اندازه نصاب می‎شود، چنان‌چه به قصد زکات از تازه آن به قدری به مستحق بدهد که اگر خشک شود به اندازه زکاتی باشد که بر او واجب است، اشکال ندارد.

مسأله 1900. اگر زکات خرمای خشک یا کشمش بر او واجب باشد، نمی‎تواند زکات آن را خرمای تازه یا انگور بدهد، مگر خرما یا انگوری که از جمله همان خرما و کشمش باشد که زکات به آن تعلق گرفته، و نیز اگر زکات خرمای تازه یا انگور بر او واجب باشد، نمی‎تواند زکات آن را خرمای خشک یا کشمش بدهد مگر آن که خرمای خشک یا کشمش از جمله خرما و انگوری باشد که زکات به آن تعلق گرفته، ولی اگر یکی از این‌ها یا چیز دیگری را به قصد قیمت زکات بدهد، مانعی ندارد.

مسأله 1901. کسی که بدهکار است و مالی هم دارد که زکات آن واجب شده، اگر بمیرد، باید اول تمام زکات را از مالی که زکات آن واجب شده بدهند، بعد قرض او را ادا نمایند.

مسأله 1902. کسی که بدهکار است و گندم یا جو یا خرما یا انگور هم دارد اگر بمیرد و پیش از آن که زکات این‌ها واجب شود، ورثه قرض او را از مال دیگر بدهند، هر کدام که سهمشان به حد نصاب برسد، باید زکات بدهد، و اگر پیش از آن که زکات این‌ها واجب شود قرض او را ندهند، چنان‌چه مال میت فقط به اندازه بدهی او باشد، در صورتی که بدهی او به قدری است که اگر بخواهند ادا نمایند، باید مقداری از گندم و جو و خرما و انگور را هم به طلبکار بدهند، و آنچه را به طلبکار می‎دهند، زکات ندارد، و بقیه، مال ورثه است، و هر کدام آنان که سهمش به اندازه نصاب شود، باید زکات آن را بدهد.

مسأله 1903. اگر گندم و جو و خرما و کشمشی که زکات آن‌ها واجب شده خوب و بد دارد، احتیاط واجب آن است که زکات جنس خوب را از جنس بد ندهند.

 

برای بازگشت به صفحه رساله بر روی لینک زیر کلیک نمایید:

رساله توضیح المسائل حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (قدس سره)

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وبسایت منتشر خواهد شد.