معنای حدیث قدسی گنج چیست؟
سوال: در حدیث قدسى آمده است: «گنج پنهانى بودم، دوست داشتم شناخته شوم؛ پس مردم را آفریدم براى اینکه شناخته شوم». پس چرا انسان ها از تفکر در خدا منع مى شوند؟ و راه شناخت خداوند چیست؟
جواب: این حدیث سند معتبرى ندارد. مراد از معرفت خدا که کمال اشرف و اعلاى هر انسان است، معرفت حقیقت ذات خدا نیست؛ زیرا آن معرفت عقلاً و نقلاً محال و غیر قابل حصول و به اصطلاح محاط محیط نشود و بنابراین در احادیث شریفه از تفکر در ذات خدا نهى شده است.
جایى که حقیقت بسیارى یا همه مخلوقات بر بشر مجهول است و جز به خواصّ و آثار آنها پى نبرده است، حقیقت ذات اقدس ربوبى چگونه امکان درک دارد؟ هرچه بشر در ذات او فکر کند به جایى نمى رسد؛ و باید با پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم زبان شده و بگوید: «لَا اُحْصِی ثَنَاءاً عَلَیک، أَنْتَ کمَا أَثْنَیتَ عَلَى نَفْسِک» و «مَا عَبَدْنَاک حَقَّ عِبَادَتِک، وَمَا عَرَفْنَاک حَقَّ مَعْرِفَتِک».
خدا را باید به صفات و اسماء الحسنى و آثار قدرت او ـ که در کاینات ظاهر است ـ شناخت؛ چنان که در قرآن مى فرماید:
«وَفِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنینَ * وَفی أَنْفُسِکمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ»؛
در وجود خودمان و این انسانى که یکى از مخلوقات به ظاهر بسیار کوچک این عالم است باید تفکر نمود.
با این همه بررسى هایى که در طول قرون، در عجایب باطن و ظاهر و نظامات حاکم بر آن انجام شده، هنوز هم بشر خودش بر خودش مجهول است. این است یکى از معانى متعدّد و معرفت آموز حدیث شریف «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»؛ خدا را باید به آیاتش شناخت و در آیاتش، در خلق آسمان ها و زمین، کرات و کهکشان ها، فضا و مخلوقات زنده برّى و بحرى و هوایى تفکر کرد، که به فرموده قرآن هم، اینها براى خردمندان آیات و نشانه هاى حقّ اند.
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
کوه و صحرا و درختان همه در تسبیحند نه همه مستمعى فهم کند این اسرار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود هر که فکرت نکند، نقش بود بر دیوار
* * *
برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفترى است معرفت کردگار
کدام برگ درخت است اگر نظر دارى که سر پاک الهى در آن نه محجوب است
همه آیات و نشانه هاى جمال و جلال و کمال، حق و قدرت و علم بی منتهاى او هستند.
نگه دارنده بالا و پستى گواه هستى او جمله هستى
وجودش بر همه موجود قاهر نشانش در همه اشیا است ظاهر
برى از ضدّ و ندّ خویش و از کس صفاتش «قُلْ هُوَ اللهُ اَحَدٌ» بس
* * *
تو که در علم خود زبون باشى عارف کردگار چون باشى؟
قرآن کریم مى فرماید: «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیرِ شَیءٍ أَمْ هُمُ الْـخَالِقُونَ»، «أَ فَرَأَیتُمْ مَا تُمْنُونَ * أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْـخَالِقُونَ»، «أَ فَرَأَیتُمْ مَا تَحْرُثُونَ * أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ».
کتاب تکوین را که اسرار و عجایب نظامات هر بخش کوچک و هر ذرّه اش با تألیف کتاب هاى تدوین نمى توان شرح داد، مطالعه کنید تا به حقیقت بزرگى که در این آیه کریمه معجزنشان نهفته است کمى آشنا شوید:
«وَلَوْ أَنَّ مَا فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَهٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ یمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ کلِمَاتُ اللهِ»
و این آیه:
«قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِکلِمَاتِ رَبِّی لَـنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَداً».
این شکل تفکر و اندیشه انسان را به مبدأ نزدیک مى کند و روحش را به عوالم بالا پرواز مى دهد و وجودش را پر از امید و عشق و شور و شوق و حبّ صاحب این عالم مى نماید.
خداوند متعال ما و شما را به این سیر و سلوکى که قرآن کریم و احادیث شریف، ما را به آن راهنمایى کرده اند توفیق عطا فرماید؛ نظر ما را در عالم نظر، مورد قبول و نگاه ما را به کمال و جمال خلقت قرار دهد تا همیشه خود را در حضور حق بدانیم و علم و حکمت او را در این کتاب قطورتر از فواصل همه کهکشان ها و اجرام بخوانیم. با امیرالمومنین علیه السلام در تمام مناسبات با خدا و اقرار به عظمت قدرت و آفرینش او هم زبان شده، بگوییم: «سُبْحَانَک مَا أَعْظَمَ مَا نَرَى مِنْ خَلْقِک وَمَا أَصْغَرَ کُلَّ عَظِیمَهٍ فِی جَنْبِ قُدْرَتِک، وَمَا أَهْوَلَ مَا نَرَى مِنْ مَلَکوتِک، وَمَا أَحْقَرَ ذَلِک فِیمَا غَابَ عَنَّا مِنْ سُلْطَانِک».
قلم در میدانى وارد شده است که هرچه جلو مى رود ـ اگرچه سال ها و قرن ها بنویسد ـ به پایانى نزدیک نمى شود؛ و بنابراین در همین جا عاجزانه به این دو بیت مترنّم شده و به حقارت و کوچکى خود اعتراف مى کنیم:
اى برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم وز هر چه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم
مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم
این دو بیت را هم براى کسانى که در اثر عجز و ناتوانى از درک بعضى اسرار عالم تکوین و تشریع از خطّ رضا و تسلیم خارج شده و بسا زبان به اعتراض و چرا بگشایند، مى خوانیم:
زمین در جنب این نه طاق خضرا چو خشخاشى بود بر روى دریا
تو خود بنگر از این خشخاش چندى سزد گر بر بروت خود بخندى
کلام معجز نظام کشّاف حقایق، امام جعفر صادق علیه السلام را تبرّکاً پایان بخش کلام مى کنیم: «یا ابْنَ آدَمَ لَوْ أَکلَ قَلْبَک طَائِرٌ لَمْ یشْبِعْهُ، وَبَصَرُک لَوْ وُضِعَ عَلَیهِ خَرْقُ إِبْرَهٍ لَغَطَّاهُ، تُرِیدُ أَنْ تَعْرِفَ بِهِمَا مَلَکوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ».
ثبت دیدگاه