رحمت باری
علی ای رحمت باری تعالی ظهور قدرت خلاق یکتا
علی ای بحر علم بی کرانه به ایثار و فداکاری یگانه
تو نور حق و مرآت صفاتی دلیل روشن و برهان ذاتی
به میدان عبادت یکّه تازی ز غیر او ز هر کس بی نیازی
به چرخ معرفت خورشید تابان درخشانی و تابان و فروزان
تو در مُلک حقیقت پادشاهی پناه دردمند و بی پناهی
ز تو دین خدا گردید بر پا ذلیل و خوار گردیدند اعداء
امیر نطق و سردار جهادی روان عدل و مفتاح سدادی
تو آگاهی به این اشیا کما هی کلامت می دهد بر آن گواهی
به غیر تو نگفته کس «سَلُونی» فزونی ز آن چه من گویم فزونی
تو بر علم رسول الله بابی تو مقصود حق از علم الکتابی
یتیمان را به زانو می نشاندی غبار روی و موشان می فشاندی
سراپا جلوه حُسن و جمالی تو شخص دین و ایمان و کمالی
ز بعد مصطفی تو مصطفایی امام و مقتدا و مرتضایی
تو زهّاد جهان را پیشوایی جدا از عالم و از ماسوایی
گزیده دُرّ این دریای هستی علی جانم تو هستی و تو هستی
به محراب نمازی عبد مسکین سراپا ذلّت و تسلیم و تمکین
به هنگام جهاد و رزم ابطال عدو از بیم تو آشفته احوال
ثبت دیدگاه