حدیث روز
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله: کسی‌که قائم از فرزندان مرا انکار کند، پس همانا مرا انکار کرده است - مصدر کتاب منتخب الاثر تألیف آیت الله العظمی صافی قدس سره

شنبه, ۲۵ اسفند , ۱۴۰۳ Saturday, 15 March , 2025 ساعت ×
علل و اسرار صلح امام حسن مجتبی علیه السلام
۲۵ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۲:۴۶
رمضان در تاریخ – سلسله نوشتارهای مرجع ولائی آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره – شماره 7 علل و اسرار صلح امام حسن مجتبی علیه السلام
پ
پ

رمضان در تاریخ – سلسله نوشتارهای مرجع ولائی آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره – شماره 7 علل و اسرار صلح امام حسن مجتبی علیه السلام

اسرار صلح حضرت مجتبی علیه السلام

یکی از تعالیم مهمّ اسلام ـ که در جبهه برنامه های اسلامی، درخشان و هویداست ـ دعوت به صلح و کوشش برای رفع اختلافات و اصلاح ذات البین است.

قرآن می فرماید:

﴿یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُو ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کافَّه﴾؛

«ای افراد باایمان، همگی در فرمانبری حق وارد شوید».

و نیز می فرماید:

﴿إِنَّمَا الْمُومِنُونَ إِخْوَه فَأَصْلِحُوا بَینَ أَخَویکمْ﴾؛

«منحصراً افراد مومن بایکدیگر برادرند، پس بین برادرانتان سازش برقرار سازید».

و در جای دیگر اشاره کرده است:

﴿وَ الصُّلْحُ خَیرٌ﴾؛

«سازش، بهتر است».

و از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل است که فرمود:

«صَلاحُ ذاتِ الْبَینِ أَفْضَلُ مِنْ عامَّهِ الصَّلاهِ وَالصِّیامِ»؛

«آشتی دادن دو نفر، از نماز و روزه یک سال بهتر است».

اگرچه جنگ و جهاد یکی از احکام مهمّ اسلام است، ولی هرگز بالذّات و بالاصاله مطلوب نبوده، و به لحاظ یک ضرورت اجتناب ناپذیر، و به عنوان وسیله اصلاح اجتماعی و عدالت و در راستای اهداف سیاسی اسلام، و احقاق حق و ابطال باطل تشریع شده است.

﴿وَ جَعَلَ کلِمَهَ الَّذینَ کفَرُوا السُّفْلی وَ کلِمَهُ اللهِ هِی الْعُلْیا﴾؛

« سخنِ کافران را پست قرار داد و سخن خداوند برتر است».

جهاد، عبادت و اطاعت خداست؛ زیرا جهاد وسیله ای است برای آزادی انسان ها، برای برداشتن یوغ استعمار ستمکار از گردن افراد، و برای وارد کردن همگان در حکومت خدا و لغو حکومت مردم بر مردم که معانی عالی و ارزنده آن در عبارت «جهاد فی سبیل الله» خلاصه شده است.

جهاد، جنگ و کوشش برای پیشبرد نقشه های نجات بخش اسلام است. جهاد برای نجات ضعفا و ستمدیدگان، برای دفع استثمار اقویا، برای آزادی انسان ها، برای برقراری نظم صحیح و عادلانه، برای اعلام تساوی حقوق، برای زندگی و اجتماع هرچه بهتر و انسانی تر است.

اسلام، جنگی که برای پیدا کردن بازار کالاهای بازرگانان، برای استعمار، برای توسعه قلمرو یک کشور و فتح ممالک و جهانگیری، برای انتقام و کینه توزی، برای کسب شهرت و قهرمانی، برای بسط نفوذ یک دیکتاتور و غلبه یک ملّت بر ملّت دیگر باشد را محکوم کرده و قهرمانان این جنگ ها را گمراه و جنایت کار و خائن و گناهکار می داند. بنابراین همه ما باید این آیه را سر مشق زندگی خود قرار دهیم:

﴿تِلْک الدَّارُ الآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لا یرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَسَادًا وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ﴾؛

«آن خانه آخرت است که آن را برای کسانی که در زمین، اراده برتری جویی و فساد ندارند، قرار می دهیم و سرانجامِ نیک، از آن پرهیزکاران است».

برطبق این آیه، هرکس بخواهد رجحان و برتری بر کسی یا ملّتی داشته باشد، محکوم است.

به راستی که سرانِ ملل و رهبرانِ حکومت های دنیای معاصر، چقدر به این گونه تعالیم اسلام نیاز مبرم دارند.

جهادی برای اسلام، مقدّس محسوب می شود که برای دفاع از حقیقت و فضیلت، برای مقاصد و مصالح عموم، برای انحطاط حکامی که خود را مالک خلق و مطلق العنان و صاحب اختیار بدون شرط افراد می شمارند، باشد. هدف تمام مجاهدت هایی که اولیای اسلام، در هر زمان و مکانی انجام دادند، این بوده که آسایش و آزادی را برای بشر به ارمغان آورند و به یاری افراد مظلوم و محروم بشتابند.

پس با این شرح و تفسیر، مجاهدت در راه اسلام کاری نیست که کسی بتواند آن را با نیروی هوای نفس و احساسات، و برای فرونشاندن آتش خشم و غضب آغاز کند.

گاهی وجود شرایط و مقتضیات و عدم موانع این تکلیف را منجّز و حتمی می کند و گاهی عدم وجود شرایط و مقتضیات، مانع از تنجّز یا توجّه این تکلیف می گردد.

هرگز نمی توان خون کسی را ریخت و به مال و جان کسی تعرّض کرد؛ مگر در جاهایی که به ناچار، عقل و شرع انجام چنین اعمالی را قاطعانه اجازه دهد.

اساس همه جنگ هایی که در عصر ما بین ملل جریان دارد ـ اعمّ از جنگ سرد و گرم، جنگ های تبلیغاتی و انتخاباتی و حزبی، جنگ های اقتصادی و تجاری و مبارزه ها و رقابت هایی که دولت ها، کارتل های صنعتی و همه وهمه باهم دارند ـ مقاصدِ پستِ مادّی و حیوانی و ارضای غریزه حبّ جاه و مال و شهوات و به دست آوردن پیروزی های مادّی و نظامی و اقتصادی را دنبال می کند. بنابراین، چنین جنگ هایی، نقطه انتهایی ندارند و بین هر گروه و جمعیتی که باشد، با شرافت انسانی سازشی ندارد.

در اسلام، همه این مبارزات که باعث گرفتاری بشر، و اساس گناه و ظلم، و مایه استبداد و خیانت شمرده می شود، ممنوع است. مسلمانان باید با همه این مسائل نیز مبارزه نمایند و مبارزه آنان به مقاصد کثیف، آلوده نشود و به این آیه صریح و محکم قرآن، ایمان داشته باشند که:

﴿ذَلِک بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِی الْکبِیرُ﴾؛

«آن به این دلیل است که خداوند حق است و هرچه غیراو را می خواهند باطل است و خداوند بلندمرتبه و بزرگ است».

باری، نکته دیگر در حکم جهاد این است که چون جهاد برای تحقّقِ اهداف اسلام و دفاع از حریم فضلیت و آزادی و نوامیس الهی است، تا وصول به این اهداف، لازم و منجّز است. پس از تشکیل مدینه فاضله انسانیت و جامعه اسلامی و یکپارچه شدن جهان بشری و برداشته شدن فاصله های جغرافیایی و تبعیض های گوناگون در سایه تعالیم اسلام، موضوع و زمینه جهاد از بین می رود؛ درحالی که اساس زندگی اجتماعی تا ابد همان اجتماع فاضل بوده و احکامی مانند احکام عبادات و معاملات و مناکحات ثابت خواهد بود.

بنابراین، جهاد به منزله وسیله تأمین و تحصیل اهداف اسلام، نیروی دفاع و نگهبان جامعه اسلامی است و مقصود بالاصاله سایر احکام و به اصطلاح علما، جهاد، تکلیف و واجب للغیر است.

نتیجه مطلب اینکه باید در صلح و سازش و جنگ و جهاد، هدف را در نظر گرفت. اگر مقصد، مقدّس و انسانی وشرافتمند باشد، صلح یا جهادی که برای آن انجام می گیرد، مقدّس و شرافتمندانه است.

ما دراینجا نمی خواهیم و نمی توانیم در اسرار جنگ ها و صلح های اولیای دین وارد شده، از آن شرحی بنویسیم؛ زیرا علاوه برآنکه خود را لایق نمی دانیم، این رشته سر دراز دارد؛ ولی به طور بسیار فشرده، عرض می شود که سیری اجمالی در تاریخ غزوات ومعاهدات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و صلح هایی که بین آن حضرت و کفّار واقع شد و همچنین مطالعه مختصری از تاریخ فداکاری ها و جانبازی ها و مجاهدت های علی علیه السلام در میادین جهاد، و روش و برنامه های جنگی آن حضرت، ما را به این حقیقت راهنمایی می کند که جنگ های مقدّسی که آنان می کردند از جنگ های عادی ای که برای اهداف مادّی واقع می شود، جدا بود و غرض آن بزرگواران ادای تکلیف، و تقرّب به خدا بوده است.

بنابراین می بینیم که دلاوران میادین جهاد را بندگان زاهد و خداپرست و صاحبان دل های لبریز از محبّت و عدالت و انسان های بشر دوستی تشکیل می دهند که حتّی به آزار مورچه ای راضی نمی شوند. و این سخن پر از حقیقت و عدالت علی علیه السلام راهنمای آنهاست:

«وَاللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَهَ بِمَا تَحْتَ أَفْلاکهَا عَلَى أَنْ أَعْصِی اللَّهَ فِی نَمْلَهٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَهٍ مَا فَعَلْتُهُ»؛

«به خدا قسم اگر هفت اقلیم جهان را با آنچه در زیر آسمان های آن است به من ببخشند تا اینکه خدا را نافرمانی کنم که پوست جوی را از دهان مورچه بیرون بکشم، این کار را نمی کنم».

اینان در میادین جهاد درحالی که شمشیر به دست گرفته بودند، از کشتن و کشته شدن باکی نداشتند.

اولیای اسلام همانند حضرت علی علیه السلام همیشه از جنگ و خون ریزی پرهیز می کردند؛ تا حدّی که به کسی که می دانست قاتلش است، احسان می کرد و اندیشه آزار او را نمی کرد و همیشه سفارش می کردند که با او مدارا کنند و در طعام و آب بر او سخت گیری نکنند و از غذایی که خود میل می فرمود، برایش می فرستاد.

به راستی علی علیه السلام قهرمان این غزوات و مرد میادین جهاد فی سبیل الله بود.

آری علی علیه السلام برای کظم غیظ و گرفتن انتقام شمشیری نزد و هرگز برای کسب شهرت و معروف شدن نبردی انجام نداد و یگانه سرباز فداکار و جانباز اسلام بود، که جبرئیل در مدح او گفت:

«لاسَیف إِلّا ذُوالْفَقارِ وَلا فَتی إِلّا عَلی»؛

«هیچ شمشیری مانند شمشیر ذوالفقار و هیچ جوانی همچون علی علیه السلام نیست».

مردی که به دستِ خیانتکارِ شقی ترین خلق، ضربت خورد و از زندگی دست شست، کسی بود که همیشه از به ناحق ریخته شدن خون انسان ها، ناراحت می شد و می فرمود:

«یابَنی عَبْدِالْمُطَّلِبِ لا أَلْفینَّکُمْ تَخُوضُونَ دِماءَ الْمُسْلِمینَ خَوْضاً تَقُولُون: قُتِلَ أمیرالمُومِنین. أَلا لاٰ تَقلتُلَنَّ بی اِلّا قاتِلی … و لاٰ یمثّل بِالرَّجُلِ فَإِنّی سَمِعْتُ رَسُول اللهَ یَقُولُ: إِیاکمْ وَ الْمُثْلَهَ»؛

«ای فرزندانِ عبدالمطلب، مبادا پس از من دست به خون مسلمانان فرو برید و بگویید امیرمومنان کشته شد و به بهانه انتقام خون من در خون مسلمانان غوطه خورید، بدانید جز قاتلِ من کسی دیگر را نکشید و مبادا او را مثله نمایید؛ به درستی که من از رسول خدا شنیدم که می فرمود: از مثله کردن دوری گزینید».

این خاندان، در صلح و آشتی و جنگ و جهاد، یک هدف داشتند و آن، اطاعت خدا، و هدایت و نجات بندگان خدا و اعتلای کلمه خدا بود.

پس از بررسی این مطالب، صلح امام حسن علیه السلام را تا حدود آگاهی و بینش خود بررسی می کنیم و دریافت پاره ای از اسرار آن را وجهه همّت می سازیم و از خداوند، طلب یاری و هدایت می کنیم.

بدیهی است نگارش در مورد این مطلب، موضوعی نیست که حقّ آن، درضمن یک یا چند مقاله ادا گردد. این موضوع بسیار گسترده است و با تاریخ صدر اسلام و تاریخ زندگی علی علیه السلام و آزمایش هایی که از امّت اسلام شد، ارتباط دارد و راجع به آن کتب مستقلّی نگارش شده است. ولی:

آب دریا را اگر نتوان کشید     هم به قدر تشنگی باید چشید

 

مرد مصلح

چنانچه در فصل گذشته گفته شد، امام حسن مجتبی علیه السلام انسانی صادق، باوفا، پرهیزکار و باتقوا، خیرخواه و بزرگوار بود.

صلحی که بین آن حضرت و معاویه برقرار شد، علاوه برآنکه صلح طلبی و خیرخواهی و گذشت او را نشان داد، ثابت کرد که خانواده ایشان نیز، ریاست خواه و جاه طلب نیستند؛ و در قیام و نهضت، کناره گیری و عزلت، صلح و جهاد، رضای خدا و مصلحتِ عموم را می خواهند. در هنگام جهاد، مصداقِ ﴿یجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللّٰهِ وَلا یخافُونَ لَوْمَهَ لائِمٍ﴾ هستند و از کسی باکی ندارند، و در وقت صلح، مرد گذشت و فداکاری می باشند.

 

علل و اسرار صلح

1. اجرای حکم الهی

صلح امام مجتبی علیه السلام یک تکلیف الهی و وظیفه شرعی بود که امام علیه السلام در آن شرایط و احوال، ناگزیر شد آن را بپذیرد؛ به عبارت دیگر، شرایط و اوضاع، این مسئله را بر امام علیه السلام تحمیل کرد، و برحسب حدیث مشهور و مسلّم نزد اهل سنّت ، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از آن خبر داده و او را به سیادت و آقایی و اصلاح طلبی معرّفی فرموده بود.

در شرایطی که صلح، برای مصلحت عموم لازم باشد، اگر سران هر دو طرف، پا در رکاب لجاج بگذارند و کینه توزی پیشه سازند، صلح برقرار نخواهد شد. فقط در صورتی صلح برقرار می شود که یا هر دو طرف، حسن نیت داشته باشند یا یکی از آنها خیر و مصلحت جامعه را در نظر بگیرد و آن را بر حیثیت و شئون شخصی خود مقدّم بدارد؛ و هرچه طرف مقابل لجاجت می کند، او از خود گذشت و فداکاری نشان دهد.

در این میدان، به طورقطع معاویه کسی نبود که برای خیر و صلاح جامعه دست از خلافت و پادشاهی و نیات خبیث خود بردارد و حق را به صاحبش بسپارد. او در راه رسیدن به مقصدش، نه خدا و پیغمبر و نه مصلحت مسلمانان را درنظر می گرفت و همه چیز را فدای حبّ جاه و ریاست طلبی خود می ساخت، و از اینکه عموم شیعه و هواداران اهل بیت و حتّی عموم مسلمانان را قتل عام کند، باکی نداشت و اگر تا حدودی بازی با الفاظ اسلامی می کرد، به خاطر ریاست و حکومت بود و اگر ریاست و حکومتش در خطر می افتاد، به آن الفاظ نیز کاری نداشت.

قهراً و طبعاً در چنان موقعیتی تنها کسی که جانب مصلحت را رعایت می نمود، امام علیه السلام بود.

ظهور این خصلت عظمی از آن حضرت با وجود سوابق درخشان و مقام امامت و عهده داری حفظ اسلام، عجیب و شگفت انگیز نبود. اگر امام علیه السلام مصلحت اسلام را درنظر نگیرد، پس چه کسی به آن اهمیت می دهد؟

به هیچ وجه از معاویه با آن سوابق ضدّ اسلامی خود و پدر و مادر و خاندانش، انتظار غمخواری دین و حفظ مصالح مسلمین، مورد نداشت.

برعکس، از امام علیه السلام جز ملاحظه مصلحت اسلام و خیر مسلمانان کاری صادر نمی شد؛ زیرا ایشان دوران کودکی را در مهد تربیت نبوّت و حِجْرِ عصمت و طهارت گذرانده و در خانه ای که مهبط وحی و محلّ آمدوشد فرشتگان بود، نشوونما یافته و انوار نبوّت جدّش پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و ولایت پدرش علی علیه السلام و عصمت و شخصیت مادرش زهرا سلام الله علیها از هر سو او را احاطه کرده و منزلگاهش سینه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و مخزنِ علوم و الهاماتِ غیبی بود و وحی را در اوّلین لحظات نزولش می شنید و کلمات خدا را از زبان دُرافشان جدّش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می آموخت.

پیغمبر عالی قدرِ اسلام صلی الله علیه و آله و سلم او را به سیادت و آقایی و امامت و پیشوایی می ستود و او را برای آینده اسلام و چنین فداکاری عظیمی آماده می ساخت و از برکات و عظمت و اهمّیت صلح او قدردانی می کرد.

پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در مواقف و فرصت های متعدّد، روش امام حسن علیه السلام را تأیید و تنفیذ فرمود؛ چنان که روش پدرش امام علی علیه السلام را در جهاد با ناکثین و قاسطین و مارقین، و روش امام حسین علیه السلام را در آن قیام تاریخی و فداکاری عظیم تأیید کرده و روش هریک از امامان را پیش از وقوع، پیش بینی و تصویب فرمود.

پس، صلح امام علیه السلام در آن شرایط، یک وظیفه شرعی و تکلیف الهی بوده، و مانند مجاهدت های پدرش، در مسیر خیر و مصلحت اسلام بوده است.

 

2. ضعف و تفرقه در سپاه امام حسن علیه السلام

صلح امام حسن علیه السلام وقتی انجام گرفت که سپاه معاویه در همکاری و یاری او اتّفاق و اتّحاد داشتند؛ درحالی که لشکر امام علیه السلام به واسطه فتنه های بزرگی که علل آن تغییر مسیر خلافت پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از مسیر واقعی و شرعی بود، گرفتار ضعف و سستی و نفاق و اختلاف و تفرقه گردید و به واسطه حوادثی مانند فتنه طلحه و زبیر و عایشه (جنگ جمل) و فتنه معاویه (جنگ صفّین) و فتنه خوارج (جنگ نهروان) و شهادت بسیاری از اعلام و رجالِ اسلام و صحابه و شیعیان و دوستان واقعی اهل بیت و نفوذ منافقین و وضع و موقف اهل حق، بسیار حسّاس و خطرناک شده بود؛ و موثّرترین ضربه ای که به روحیه لشکر امام علیه السلام خورد، شهادت امیرالمومنین علیه السلام بود.

علاوه براین جنگ هایی که می کردند، سود مادّی و غنیمت نمی بردند و معلوم است در چنین وضعی، پیروزی بر لشکر مذعاویه که روحیه اش با پول و رشوه، قوی و دلگرم بود، بسیار بعید و بلکه محال بود؛ و درنهایت، نتیجه ای جز کشته شدن بقیه اصحاب واقعی امام علیه السلام و ضعف اهل حق نداشت.

 

3. اوج انحطاط اخلاقی مردم

انحطاط اخلاقی در آن زمان به حدّی رسیده بود که تقریباً از هیچ کس انتظار نمی رفت برای حق، مردانه فداکاری و جان نثاری نماید.

آنان مردمی بودند که حقّ مرد فداکار و دادگری چون علی علیه السلام را نشناختند و ایشان را آن همه رنج دادند.

پیشوایی که در میان آنها در نهایت سادگی و تواضع مانند فقرا زندگی می کرد و در خوراک و پوشاک و خانه و مسکن به خود سخت می گرفت و برای مردم زندگی مرفّه و آسوده و پرنعمت می خواست و در اقامه عدل و داد، کوشش و زحمت فراوان می کشید و در زهد و تقوا و علم و فضیلت بی نظیر بود، سرانجام بدون آنکه از او حقّی بخواهند، یا نسبت ظلم و بیداد یا تغییر سنّتی به او بدهند، او را به طور ناگهانی در محراب عبادت شهادت رساندند و حقّ او و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و احترام اسلام را ـ که با مجاهدت های آن یگانه قهرمان غزوات ترویج شد ـ رعایت نکردند.

کدام نشانه، روشن تر از این عمل دالّ بر سوء نیات و خبث باطن اکثر آن مردم بود؟

در چنین موقعیتی امام علیه السلام با مردمی که در چنین جهنّم انحطاطِ فکری و خلقی، سقوط کرده بودند، چه کاری انجام می داد و چه اصلاحاتی را آغاز می نمود؟ و چگونه هجوم معاویه را از بلاد اسلام دفع می کرد؟

 

4. خطر سقوط اسلام و کشورهای اسلامی

به فرض اگر جنگ ادامه می یافت و اصحاب امام نیز پایداری می کردند، در آن صورت نیز فاصله بین پیروزی اصحاب حق بر اهل باطل زیاد بود و با ادامه آن محاربات و درگیری ها، کشورهای اسلامی در خطر سقوط قرار می گرفت و زحمات پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمومنین علیه السلام به هدر می رفت؛ زیرا نفوذ معاویه زیاد شده بود. آن حضرت دراین باره فرمود:

«إِنّی خَشیتُ أَنْ یجْتَثَّ الْمُسْلِمُونَ عَنْ وَجْهِ الأرْضِ»؛

«من بیم آن داشتم که مسلمانان از ریشه قطع و از صفحه زمین محو شوند».

 

5. فریب مردم توسّط معاویه

چنان که از تواریخ معلوم می شود، این خطر کاملاً در بین بوده که به طمع پول و رشوه معاویه، آن حضرت را به شهادت برسانند و یا دستگیر کنند و به دشمن تحویل دهند.

در این موقعیت هیچ گونه اطمینانی به مردم نبود و اگر امام علیه السلام، صلح نمی کرد، آن دنیاپرستان او را در وضع خطرناک تری قرار می دادند و برای نزدیکی به معاویه و گرفتن جایزه های او مسابقه برقرار می کردند و دین و وجدان خود را به دنیا می فروختند.

دراین صورت اگر آن حضرت را اسیر می کردند و به معاویه تحویل می دادند تا او را به شهادت برساند، ممکن بود معاویه مکار، به ظاهر آن حضرت را آزاد سازد و برای خود فضیلت و منقبتی قرار دهد و بر عموم خاندان نبوّت، به این وسیله منّت بگذارد. واقعاً اگر کسی اهل مطالعه باشد، این موضوع را تصدیق خواهد کرد.

بنابراین خود امام علیه السلام نیز فرمود: «اگر با معاویه نبرد می کردم، مرا می گرفتند و به او تسلیم می نمودند. به خدا سوگند اگر با او مسالمت کنم و عزیز باشم، بهتر می دانم از اینکه مرا درحالی که اسیر باشم، بکشد یا بر من منّت گذارد و تا دنیا، دنیاست، این عار بر بنی هاشم بماند و معاویه همیشه خود و اعقابش بر زنده و مرده ما به آن منّت بنهد».

 

6. برخورد با سیاستِ مکر و حیله

همکاری سیاستمداران حیله گر و ناپاکی مانند «مغیره بن شعبه» و «عمرو عاص» با معاویه، با آن همه سوابق مکر و خدعه ای که داشت از جنبه سیاسی و شیطنت های ابلیسی، بسیار خطرناک بود.

روشی که امام علیه السلام اتّخاذ کرد، حاذقانه ترین روشی بود که متفکری نابغه و بی نظیر، در این گونه مواقع اتّخاذ می نماید.

امام علیه السلام با پذیرش صلح به نتایج مهم زیر دست یافت:

1. خون مومنین را حفظ کرد.

2. ذرّیه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ، و شرافت و کرامت خاندان رسالت را نگاهداری فرمود.

3. موقف و منزلت خود را به عنوان یگانه پایگاه و ملجأ مردم علیه تجاوزات معاویه حفظ کرد.

4. معاویه را به قبول تعهّدات مهمّی ـ اگرچه عمل نکرد ـ وادار ساخت.

5. جمعیت شیعه را از انحطاط و انقراض نجات داد.

6. اساس اسلام، و هدایت و رسالت جدّش را از خطر هجوم بیگانگان حفظ فرمود.

7. سیاستِ اسلامی امام علیه السلام

پیروزی امام علیه السلام بر معاویه در صورتی امکان پذیر بود که آن حضرت، روش شرعی امامت را ـ که روشی خداپسند بود ـ ترک کند و مکر و خدعه را سرلوحه برنامه های خود قرار دهد و تجاوز، جور و ستم و دروغ و خیانت را در امور خود داخل نماید.

معاویه و سایر ریاست طلبان و جاه پرستان برای نیل به هدف پلید خود، و حکومت بر مردم، از هیچ خیانت و جنایت، فریب کاری و دروغ و ستمگری و قانون شکنی باکی نداشتند و درنظر آنها هرچه محیط آلوده تر می شد و مردم به مصالح و اغراض شخصی خود علاقه مندتر می شدند و رشد فکری و اجتماعی آنان در همان سطح پایین نیز رکود می کرد، نهایتاً زمینه برای پیشرفت سیاست های مزدورانه و خائنانه آنان بیشتر می شد.

این افراد، نظم و قانون و امنیت و همه مفاهیم مورد علاقه بشر را وسیله گسترش تسلّط خود می ساختند و نظم و امنیتی را می خواستند که از استثمار آنها محافظت کند و بدین وسیله قانون، عدالت، آزادی و حقوق جامعه بشریت را استهزا می کردند.

امّا سیاست اهل بیت ، سیاست و روش علی و حسن و حسین علیهم السلام و سایر مردان خدا، به تمام معنا ضدّ این سیاست بود.

این مردانِ حقیقت و عدالت، سیاست و روششان، حفظ مصالح اجتماع و آسایش واقعی و احترام به حقوق و برقراری عدالت و مساوات بود و در سیاست آنان هیچ جایی برای مکر و خدعه، دروغ و ظلم وجود نداشت.

عملاً نیز اهداف عالی این سیاست در مدّت خلافت ظاهری امیرالمومنین علیه السلام معلوم شد و طبق نصوص و متن تعالیم اسلام، سازنده مترقّی ترین اجتماعات صددرصد انسانی بود.

اسلام بین نژادها، اصناف و طبقات، غنی و فقیر، کارگر و کارفرما، رئیس و خدمتگزار و شاه و گدا مساوات برقرار کرد و ملاک و میزان برتری را فقط تقوا معرّفی فرمود؛ و عالی ترین مظهر کمال فرد و اجتماع را حریت، صراحت و صداقت دانست.

اهل بیت علیهم السلام به پیروی از تعالیم اسلام می خواستند کسانی زمام امور را به دست گیرند که امین و پاک، راستگو و علاقه مند به مصالح اجتماع باشند و همواره تعالیم و احکام اسلام را در برابر دیدگان خود قرار دهند و رابطه ای نزدیک و صمیمی با مردم برقرار کنند. در امور بیت المال، اقتصاد را رعایت کنند، و فقیر و غنی و قوی ضعیف را به یک چشم بنگرند و بر کسی ریاست ننمایند و خود را یکی از افراد جامعه به شمار آورند.

آنها به هیچ وجه راضی نمی شدند که امثال «مغیره بن شعبه» و «عمرو عاص» و دیگر افراد مکار و خائن و جیره خوار را در دستگاه خلافت خود وارد سازند و آنها را با پول و رشوه و مقام، به خیانت و جنایت و دین فروشی و ظلم و ستم تشویق نمایند.

به گفته بعضی از افراد آگاه و مطّلع، مهمترین عاملی که باعث شد عدّه کثیری از سران از علی علیه السلام کناره گیری کنند و به معاویه ملحق شوند، روش پرهیزکارانه آن حضرت بود؛ زیرا دریافته بودند که مطامع و مقاصد پست دنیایی آنها در دستگاه حق و عدالتِ علی علیه السلام تأمین نمی شود.

امام حسن علیه السلام نیز در امور حکومتی برنامه ای نظیر پدر داشت و به هیچ حکمی اتّکا و اعتماد نمی کرد، مگر آنکه توسّط دین تصویب شده باشد.

ازاین جهت، پس از شهادت امیرالمومنین علیه السلام که تطمیعات معاویه و رشوه ها و مکرهای او بیشتر و فریبنده تر شد، به طوری که از عَرضِ نکاح دختران خود به سران سپاه امام علیه السلام نیز خودداری نکرد. دنیاپرستان جذب او شدند و پیشوای عادل و رهبرِ پرهیزکار خود را ترک کردند.

علاوه براین، معاویه سیاستی در پیش گرفت که توانست سپاه امام علیه السلام را فریب دهد و آن سیاست، اشاعه تبلیغات دروغین بود که در بین سپاه امام علیه السلام به وسیله عوامل دست نشانده معاویه انتشار می یافت و بدین وسیله اصحاب امام علیه السلام به سازش با معاویه و مکاتبات محرمانه با او مشغول شدند.

بر همگان واضح و آشکار است که امام علیه السلام به راحتی می توانست از انتشار این تحریکات با رشوه دادن به سران از طریق اموال بیت المال و یا دادن وعده های دروغین ـ اَلْعَیاذُ بِالله ـ جلوگیری کند؛ ولی چنین سیاستی، سیاست اسلامی و سیاست خدایی نبود و با چنین مردمی ترویج دین و تحقّق اهداف اسلام امکان پذیر نبود؛ و دقیقاً برخلاف هدف امام و پدرش علی علیهما السلام بود؛ یعنی حکومتِ حق و عدلِ علوی به حکومت مکر و خُدعه و باطل مبدّل می شد و امام علیه السلام منزّه تر از این بود که در این صحنه های پلید و خیانت مآبانه وارد شود.

همان گونه که پدرش در این مورد فرمود: «اگر رعایت تقوا و پرهیزکاری نبود، من از همه زیرکتر بودم».

خطبه «وَالله لاَنْ اَبیتَ عَلى حَسَک السَّعْدانِ» و نامه حضرت به عثمان بن حنیف، بیانگر زندگی سیاسی اهل بیت است.

چنین سیاستی به واسطه اسبابی که از سی سال پیش تا آن روز، حکومت طلبان و دنیاپرستان پیش آورده بودند، طرف دار نداشت و جز عدّه معدودی، کسی خواستار آن نبود و علّت پیشرفتِ معاویه نیز، همین علل و اسباب بود، نه قوّت سیاست و زیرکی او.

 

مهم ترین شرایط صلح

1. معاویه باید به کتاب خدا و سنّت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم عمل نماید.

2. باید عموم مسلمانان از امنیت برخوردار باشند و معاویه و دستگاه خلافت او، حقوق همه را محترم شمارند و با کینه و دشمنی با کسی رفتار نکنند.

3. معاویه نباید خود را امیرالمومنین بنامد.

4. در نزد معاویه اقامه شهود نشود.

(این دو مادّه اخیر بسیار پرمعنا و باارزش است و نشان می دهد که خلافت به معاویه واگذار نشده و او نباید خود را خلیفه مسلمین بداند و نباید در امور قضایی دخالت کند).

5. معاویه نباید برای خود ولیعهد معین کند، امر خلافت با امام حسن علیه السلام و پس از آن حضرت با امام حسین علیه السلام است.

6. نباید به امیرالمومنین علیه السلام ناسزایی گفته شود؛ و جز به نیکی از آن حضرت یاد نشود.

7. باید حقّ هر صاحب حقّی ادا شود.

8. نباید نسبت به حضرت امام حسن علیه السلام و حضرت امام حسین علیه السلام و اهل بیت در آشکار یا نهان، نقشه سوئی اجرا شود.

9. باید در بین ایتام کسانی که در جنگ جَمَل و صفّین، به سعادت شهادت در رکاب امیرالمومنین علیه السلام فایز شدند، همه ساله یک میلیون درهم از خراج «دارابجرد» (دارابگرد) توزیع شود.

10. شیعیان امیرالمومنین علیه السلام باید امنیت داشته باشند و کسی به آنها تعرّض نکند.

چنانچه ملاحظه می فرمایید، مقرّرات این عهدنامه باتوجّه به اوضاع آینده و روش معاویه، تهیه شده که بر او تا روز قیامت حجّت باشد و این عنصر خیانت را به دنیا معرّفی کند که به عهد و قول رسمی خود وفا نکرد.

ضمناً موادّ این عهدنامه معاویه را، غاصب خلافت معرفی نموده و او را از اینکه امیرالمومنین و خلیفه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم معرفی شود، به امضای خودش خلع ساخت. و درعین حال این عهدنامه، سندی به نفع شیعه و مستمسکی بود که اعمال خلاف معاویه تا حدّی با آن کنترل می شد و زبان اعتراض مردم را به او باز نگه می داشت.

 

مطالب مرتبط را از لینک های زیر پیگیری نمایید:

پانزدهم ماه رمضان ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام (2) 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وبسایت منتشر خواهد شد.