رمضان در تاریخ – سلسله نوشتارهای مرجع ولائی آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره – شماره 8 ولادت امام جواد علیه السلام
بنابه نقل شیخ مفید در مسارالشیعه ولادت با سعادت حضرت امام محمّد تقی علیه السلام در پانزدهم ماه مبارک رمضان سال 195 هجری قمری اتّفاق افتاد.
تفصیل ولادت آن حضرت و کرامات و معجزاتی که از آن بزرگوار، هنگام تولّد ظاهر شد در کتب حدیث و تراجم ائمه علیه السلام بیان شده است.
شخصیت حضرت امام جواد علیه السلام
آن حضرت، امامِ نهم، از امامان دوازده گانه است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برحسب روایات متواتر، آنان را به امامت معرفی کرده و امّت را به رهبری ایشان بشارت داده است.
در اخلاق کریمه و صفات پسندیده و علم و معرفت و دانش و زهد و تقوا، وارث اجداد بزرگوار و در عظمت و جلالت زبانزد خاص وعام بود و شخصیت های بزرگ علمی و دینی در برابر او خاضع و فروتن بودند.
محدّثان بزرگ و علمای عالی قدر، افتخار کسب علوم از آن حضرت را داشته و در دشوارترین مسائل علمی او را حلاّل مشکلات می یافتند.
علی بن جعفر ـ که از مشایخ و مولفان بزرگ و علمای بنی هاشم و علویین بود؛ از محضر پدرش حضرت صادق علیه السلام و برادرش موسی بن جعفر علیهما السلام و برادرزاده اش حضرت رضا علیه السلام کسب علم کرده و به جلالت و فقاهت و دانش مشهور بود ـ وقتی که عمرش در حدود هشتاد سال بود و عمر شریف امام جواد علیه السلام از پانزده سال شاید تجاوز نکرده بود، به امامت ایشان معترف بود؛ به حدّی که دست آن حضرت را می بوسید و می فرمود: «أنَا لَهُ عَبْدٌ؛ من بنده او هستم».
روایات بسیار در فضایل و کرامات و نصوصی که دلالت بر امامت آن حضرت می کند، وجود دارد.
با اینکه مدّت زندگی امام جواد علیه السلام دیری نپایید؛ و عمر شریف اش به بیست و شش سال نرسید، علوم بسیار از آن بزرگوار صادر شد و مجالس بحث و مناظراتی بین آن حضرت و علمای بزرگ آن زمان صورت می گرفت؛ مانند مناظره علمی و مباحثه ای که با یحیی بن اکثم قاضی القضاه، در حضور مأمون ـ خلیفه عباسی ـ و جمعی از بنی عبّاس و دیگران فرمود؛ و در پاسخ به سئوال او، شقوق آن را چنان بیان کرد که قاضی القضاه، حیران و خجل گشت، و حکم تمام آن شقوق را بیان فرموده؛ سپس از یحیی ـ طبق پیشنهاد مأمون ـ مسئله ای پرسید که از جواب آن عاجز گردید و حلّ آن مسئله را از شخص امام علیه السلام درخواست کرد و حضرت پاسخ فرمود و بر همه بنی عبّاس واضح شد که طبق گفته مأمون، آن حضرت با وجود کمی سن، افضل و اعلم از همه علماست و خداوند متعال او را به این فضیلت و کمال مزین کرده است.
ازجمله مناظرات و مباحثات آن حضرت، مباحثه ای است که برحسب روایت ابن شهرآشوب از کتاب الجلاء و الشفاء در سنّ هشت سالگی با جمعی از دانشمندان فرمود و مسائل مشکل آنها را به طور علمی پاسخ داد.
امامت در کودکی و کمی سن
دست یافتن به امامت، پیش از سن بلوغ، گرچه تا آن زمان به طور رسمی سابقه نداشت؛ و در بین امامان، هیچ یک در این سن بر مسند امامت ننشسته بودند، ولی در بین سایر انبیا و پیامبران سابقه دار است و حضرت عیسی و یحیی علیهما السلام در کودکی به مقام نبوّت رسیدند. قرآن درباره حضرت عیسی علیه السلام می فرماید:
﴿إِنّی عَبْدُاللهِ آتانِی الْکتابَ وَ جَعَلنی نَبِیاً﴾؛
«به درستی که من بنده خدا هستم که خداوند به من کتاب عطا کرده و مرا پیامبر گردانیده است».
و درباره حضرت یحیی علیه السلام می فرماید:
﴿وَ آتَیناهُ الْحُکم صَبِیاً﴾؛
«و فرمانِ (نبوت) را درحالی که کودکی بیش نبود، به او دادیم».
این مسئله که علوم و دانش های امامان علیهم السلام و قّوت فهم و کثرت معارف آنان به واسطه آموزش و گذشت زمان و رشد جسمانی نیست، همواره مقبول خواصّ و عوام بوده است و کتب تاریخی قطعی و معتبر آن را اثبات می کند.
از دوران کودکی هریک از ایشان، حکایات و داستان های شگفت انگیز بسیاری که حاکی از نبوغ فوق العاده و فعلیت کمالات و فضایل آنهاست، نقل شده است؛ حتّی معاویه و یزید و عبدالله بن عمر نیز از علم لدّنی آنها سخن می گفتند؛ و مثل ابوحنیفه، وقتی حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام در سن هفت سالگی بودند، از ایشان مسائل فقهی می پرسید و پاسخ می شنید.
هرکس در حالات آن بزرگواران مطالعه کند و علومی را که در دوران کودکی و بعد از بلوغ از آنها صادر شده را ملاحظه کند، می فهمد که این همه علم و معرفت از راه تحصیل فراهم نمی شود.
علوم بی پایان امیرالمومنین علیه السلام را در همه رشته های علوم اسلامی و حقوق و معارف والهیات و…، چگونه می توان با تحصیل، به دست آورد و کدام مکتب و مدرسه غیر از مکتب خاصّ حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم می توانست در آن زمان چنین فارغ التّحصیلی داشته باشد و کدام استاد می توانست این شاگرد بی نظیر را تربیت کند و غیر از علی علیه السلام چه کسی می توانست علوم نبوّت را حمل کند و باب مدینه علوم نبی شود؟
علوم تمام اصحاب و شاگردان مکتب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در برابر علوم علی علیه السلام قطره ای در مقابل دریا بود.
این علوم از فضل خدا و میراث آنان از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است و صدور این علوم اگر از خردسالان تعجب داشته باشد، از سالمندان نیز تعجّب دارد. مگر سالمندان دیگر ظرفیت این همه علم را دارند؟ و مگر دانشمندان سالمند، این گونه بدون سابقه و بالبداهه به مسائل مردم پاسخ داده اند؟
در این باب فرقی بین کودک هفت ساله و پیرمرد هفتاد ساله نیست؛ هر دو باید استعداد خاص و صلاحیت تمام و کمال داشته باشند که بتوانند این علوم را اخذ کرده و مُلْهَمْ وَ مُفَهَّمْ و مُحدَّث به آن شوند.
همان گونه که منصور (خلیفه) در مورد امام جعفر صادق علیه السلام گواهی داد که آن حضرت، از کسانی بود که خدا در شأن آنان می فرماید:
﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکتابَ الَّذینَ اصْطَفَینا مِنْ عِبادِنا… ﴾؛
«پس کتاب را به بندگانی که آنها را برگزیدیم، به ارث دادیم».
هریک از امامان نیز بنده برگزیده خدا بودند که خدا کتاب و علم کتاب را به ایشان عطا فرمود و هیچ گاه امّت، از چنین شخصیتی از اهل بیت ، محروم نخواهد شد.
احادیث «ثَقَلین»، «سفینه»، «امان» و حدیث «فی کلِّ خَلفٍ مِنْ اُمَّتِی» و روایات دیگر، همه مبین و موید این موضوع است.
مرورِ زمان نیز ثابت کرد، غیر از این ذواتِ مقدّسه، فرد دیگری مصداق این احادیث نیست و ایشان هستنند که علمشان از علم خدا و بصیرتشان، موهبتِ خاصّ خداست و مسلمانان به شرق بروند یا به غرب، علم صحیح را جز در نزد آنها نخواهد یافت.
حضرت زین العابدین علیه السلام برحسب نقلِ ابن حجر هیتمی شافعی وقتی که آیه شریفه:
﴿یآ أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ کونُوا مَعَ الصّادِقینَ﴾؛
«ای افراد با ایمان از خدا پروا داشته باشید و با راستگویان باشید».
را تلاوت می فرمود، دعایی طولانی می خواند و می فرمود:
«وَذَهَبَ آخَرُونَ إِلى التَّقْصیرِ فی أَمْرِنا وَاحْتَجُّوا بِمُتَشابِهِ الْقُرآنِ وَتَأَوَّلُوا بِآرائِهِمْ»؛
«و دیگرانی نیز نسبت به شأن و مقامِ ما، راه تفریط را پیمودند و با استناد به متشابهات قرآن و تأویلِ آیات، مطابق رأی خویش، استدلال به عقیده شان نمودند».
تا اینکه فرمود:
«فإِلی مَنْ یفْزَعُ خَلَفُ هذِهِ الْاُمَّهِ، وَقَدْ دَرَسَتْ أَعْلامُ الْمِلَّهِ، وَدانَتِ الْاُمَّهُ بِالْفُرْقَهِ وَالإِخْتِلافِ، یکفِّرُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَاللهُ تَعالی یقُولُ:
﴿ولاتَکونُوا کالَّذینَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جائَهُمُ الْبَیناتُ﴾
فَمَنِ الْمَوْثُوقُ بِهِ عَلی إِبْلاغِ الْحُجَّهِ، وَ تَأویلِ الْحِکْمَهِ إلّا أهْلَ (أَعْدالَ خ ل) الْکِتابِ وَ أَبْناءَ أَئِمَّهِ الْهُدی وَ مَصابیحَ الدُّجَی الَّذینَ احْتَجَّ اللهُ بِهِمْ عَلی عِبادِهِ، وَ لَمْ یدَعِ الْخَلْقَ سُدًی مِنْ غَیرِ حُجَّهٍ. هَلْ تَعْرِفُونَهُمْ أَوْ تَجِدُونَهُمْ إِلّا مِنْ فُرُوعِ الشَّجَرَهِ الْمُبارَکَهِ، وَ بَقایا الصَّفْوَهِ الَّذینَ أَذْهَبَ اللهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهیراً، وَ بَرَّأَهُمْ مِنَ الْآفاتِ، وَ افْتَرَضَ مَوَدَّتَهُمْ فِی الْکتابِ؟»؛
«پس آیندگان این امت، به چه کسی پناه برند درحالی که نشانه های دین مندرس شده و از بین رفته است و این امت، به پراکندگی و اختلاف نزدیک شده اند تا آنجاکه گروهی از مردم، گروه دیگر را تکفیر می نمایند و خداوند متعال می فرماید: «و همچون کسانی نباشید که پراکنده شده به اختلاف با یکدیگر افتادند، درحالی که شواهد روشن ما به ایشان رسیده بود».
پس چه کسی در ابلاغ و اتمام حجت و بیان حکمت بر این امت پراکنده، مورد اعتماد است؟ آیا فرد دیگری جز دارندگان کتاب و فرزندان ائمه هدی و چراغ های فروزان هدایت که خداوند، به وجود آنها بر بندگانش احتجاج نموده است، وجود دارد؟ آری خداوند، خلقش را باطل رها نکرده و آنها را بدون راهنما نگذاشته است. آیا تو آنها را می شناسی و آنها را جز از شاخه های درختِ مبارکه امامت و باقی مانده های برگزیده ای که خداوند، ناپاکی را از آنها دور نموده و آنها را کاملاً پیراسته ساخته و آنها را از آفات و بدی ها به دور داشته و دوستی شان را در قرآن واجب ساخته است، می دانی؟»
این بیانات بلیغ، در نهایت صراحت به این مطلب اشاره دارد که جز ائمّه هدی و پیشوایان و شخصیت هایی که عِدل کتاب خدا هستند، هیچ کس و هیچ مقامی صلاحیت رهبری امّت را ندارد و فقط آن بزرگواران محل اعتماد و وثوق و از خطا و اشتباه به دور می باشند، و خدا آنان را از هر رجس و آلایش پاک قرار داده و مودّت آنها را بر همه واجب فرموده است.
مطالب مرتبط را از لینک های زیر پیگیری نمایید:
ثبت دیدگاه