ولای علی علیه السلام
خوش آن کسی که بُوَد بر سرش هوای علی خوش آن زبان که نگوید به جز ثنای علی
خوش آن که کلک قضای خدا ز روز ازل نگاشته است به لوح دلش ولای علی
به چشم دل نگرد حالت عبادت او به گوش دل شنود ناله و نوای علی
به علم و زهد و جهاد و عدالت و ایمان نبود افضل و اسبق کسی سوای علی
فرشتگان مقرّب چو انبیای سلف نشسته اند سر سفره عطای علی
بخوان تو سوره انسان که حق در آن کرده است حکایت از کرم و بخشش و سخای علی
نجات یافت ز دام ضلالت و خذلان هر آن که مرغ دلش بوده در هوای علی
نیامده است و نیاید به روزگار کسی به حق پرستی و حق گویی و وفای علی
کنند سرمه چشمان خویش اهل بصر برای کسب شرف خاک پاک پای علی
ز قدر و منزلت او نگشت کس آگه مگر رسول خدا و مگر خدای علی
ز هشت خلد شود بی نیاز و مستغنی هر آن کسی که ز اخلاص شد گدای علی
گر از جمال ازل جلوه اتمّ خواهی ببین جمال جمیل خدانمای علی
سزای او نتوانیم مدح او گوییم که مدح ایزد منّان بُوَد سزای علی
ایا که مضطر و بیچاره و گرفتاری به ابتهال بزن حلقه سرای علی
به راستی و به ایثار و رحم و احسان کوش اگر ز صدق طلب می کنی رضای علی
بزرگ عید غدیر است روز شادی ما که برفراشت نبی اندر آن لوای علی
به قدّ و قامت کس خلعت خلافت او رسا نبود به جز قامت رسای علی
مباش «لطفی صافی» غمین که در گه نزع بَرد ز دل همه تشویش و غم، لقای علی
ثبت دیدگاه