حدیث روز
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله: کسی‌که قائم از فرزندان مرا انکار کند، پس همانا مرا انکار کرده است - مصدر کتاب منتخب الاثر تألیف آیت الله العظمی صافی قدس سره

پنجشنبه, ۲۳ اسفند , ۱۴۰۳ Thursday, 13 March , 2025 ساعت ×
پانزدهم ماه رمضان ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام (2)
۲۳ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۴
رمضان در تاریخ – سلسله نوشتارهای مرجع ولائی آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره – شماره 6 قسمت دوم– پانزدهم ماه رمضان ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام - مکارم اخلاق امام علیه السلام
پ
پ

رمضان در تاریخ – سلسله نوشتارهای مرجع ولائی آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره – شماره 6 قسمت دوم – پانزدهم ماه رمضان ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام – مکارم اخلاق امام علیه السلام

محّبت امام علیه السلام به مردم

امام علیه السلام شیرین بیان، خوش معاشرت و باالفت و محبوب بود. پیر و جوان، و عموم مردم او را برای خصایص حمیده ای که داشت، دوست می داشتند. همواره به مردم عطا و بخشش می کرد؛ چه از او درخواست می کردند و چه تقاضایی نمی کردند.

پس از نماز صبح تا طلوع آفتاب، در تعقیب می نشست، سپس به دیدار کسانی که می بایست می رفت، و به آنان مهر و محبّت می نمود. وقتی نماز ظهر را می خواند، در مسجد می نشست و به مردم علم و ادب می آموخت.

 

امام علیه السلام میهمان خانه خدا

امام حسن علیه السلام از همه خلق خدا راستگوتر بود. هر زمان به در مسجد می رسید، سر بلند می کرد و می فرمود:

«إِلهی ضَیفُک بِبابِک یا مُحُسِنُ قَدْ أَتاک الْمُسِیءُ فَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما عِنْدی بِجَمیلِ ما عِنْدَک یا کریمُ»؛

«خدایا، میهمانت در کنار در خانه توست، ای احسان کننده!، گناهکار به سوی تو آمده است، پس از زشتی آنچه که در نزد من است با زیبایی آنچه که نزد توست درگذر، ای بزرگوار».

 

جلالت امام علیه السلام

از محمّد بن اسحاق روایت شده است: هیچ شخصی پس از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در شرف، به مقامی که حسن بن علی علیهما السلام نایل شد، نرسیده است. برای ایشان فرشی بر در خانه اش گسترده می شد. وقتی از خانه بیرون می آمد و بر آن فرش می نشست، مردم می آمدند و می ایستادند، و به واسطه عظمت و جلالتی که آن حضرت داشت، کسی از آنجا نمی رفت؛ تا آنجاکه آن حضرت می دید که راه بسته شده؛ برمی خاست، و به درون خانه می رفت.

راوی می گوید: دیدم که امام در راه مکه از مرکبش پیاده شد و همه خلق خدا از مرکب های خود فرود آمدند، و پیاده رفتند. حتّی دیدم که «سعد وقّاص» پیاده شد و در کنار آن حضرت پیاده به راه رفتن خود ادامه داد.

 

امام علیه السلام، نمایش رحمت الهی

امام حسن مجتبی علیه السلام مانند جدّش پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نمونه بارز رحمت الهی بود که دل های ناامید و اندوهناک را پر از امید و رحمت می کرد. او به دیدار ضعیفان می رفت؛ بیماران را عیادت می کرد؛ در تشییع جنازه ها شرکت می فرمود؛ دعوت مسلمانان را اجابت می کرد و اهتمام او بر این بود که مبادا کسی از ایشان رنجیده خاطر شود. از سوی آن حضرت، به احدی بدی و آزاری نمی رسید. با فقیران همنشین می شد و بدی را با نیکی پاسخ می داد.

 

محبّت، پاسخ جسارت

مردی شامی ـ ازجمله کسانی که معاویه، آنان را به دشمنی با خاندان نبّوت تربیت کرده بود ـ تا آن حضرت را دید، آنچه خواست و توانست به امام علیه السلام جسارت کرد و دشنام داد. امام علیه السلام ساکت و خاموش بود، و هیچ پاسخی به او نداد تا از ناسزاگویی بازبماند. امام علیه السلام، با کلامی لطف آمیز و مهرآگین و تبسّم های پر از بشارت و مرحمت به او فرمود: «گمان می کنم غریب باشی؟ اگر از ما چیزی درخواست کنی به تو عطا می کنیم و اگر از ما راهنمایی بخواهی، تو را هدایت می نماییم و اگر چیزی بر عهده ات باشد، ما آن را عهده دار می شویم و اگر گرسنه ای، به تو طعام می دهیم و اگر نیازمندی بی نیازت می سازیم و اگر گریخته ای، به تو پناه می دهیم».

حضرت آن چنان با مرد شامی لطف و مهربانی کرد که دشمنی و بدی از روح او زایل گشت و مرد شامی از خود بی خود شد، و یارای پاسخ و عرض ادب نداشت و ازاین رو شرمنده و متحیر ماند که چگونه از امام علیه السلام عذرخواهی کند و گناهی را که مرتکب شده، از بین ببرد. ناچار تمام عذرخواهی ها و عرض ادب های خود را با این جمله پرمعنای قرآنی خلاصه کرد و گفت:

﴿أَللهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسالَتَهُ﴾؛

«خداوند بهتر می داند که رسالتش را در کجا (در چه کسی) قرار دهد»

حلم امام علیه السلام

امام حسن علیه السلام به تمام معنا انسانی واقعی و نمونه کامل خلق نیکوی پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بود. غضب، او را به هیجان نمی آورد و امور شخصی ناخوشایند، او را تکان نمی داد. تحت تأثیر خشم، کاری انجام نمی داد و عمل آن حضرت همواره تداعی گر این آیات شریفه بود که:

﴿وَ الْکاظِمینَ الْغَیظَ وَالْعافینَ عَنِ النّاسِ وَاللهُ یحِبُّ الْمُحْسِنینَ﴾؛

«و فروبرندگان خشم و درگذرندگان از مردم هستند خداوند نیکوکاران را دوست دارد».

﴿وَلا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَلاَالسَیئَهُ، إِدْفَعْ بِالَّتی هِی أَحْسَنُ﴾؛

«نیکی و بدی مساوی نیستند، تو بدی را به روشی که نیکوتر است برطرف نما».

آن حضرت، هرچه از دشمنانش می دید، با صبر و گذشت و عفو، پاسخ می داد؛ تا آنجاکه ـ مروان حکم ـ یکی از خبیث ترین دشمنان اهل بیت علیهم السلام حلم و بردباری آن حضرت را به کوه تشبیه کرده بود.

او مانند جدّش، در حلم و گذشت و عفو، نمونه جهانیان بود. تاریخ، از اخلاق او نوادری را حفظ کرده است و بر این دلالت دارد که او در طلیعه اخلاقیین و بنیان گذاران ادب و اخلاق، در جهان اسلام قرار دارد.

 

سخاوت امام علیه السلام

کرم و سخاوت حضرت مجتبی علیه السلام نیز امر عجیبی است. سخاوت حقیقی که بذل خیر به داعی خیر، و بذل احسان به داعی احسان باشد، از صفات ممتاز و از جمله خصایصی است که خدا آن را دوست می دارد.

چنان که از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است: «دو خُلق است که خدا آن دو را دوست می دارد؛ حسن خلق و سخاوت». و امام حسن مجتبی علیه السلام این صفات عالی را در روشن ترین مظاهر و بلندترین مفاهیم و معانی اش دارا بود؛ تاحدّی که آن حضرت را «کریم اهل البیت» لقب دادند.

صفت سخاوت، صفتی بود که امام حسن علیه السلام به علّت جود و سخا و کرم و کمک به ضعفا و احسان به امّت و انفاق اموال بر فقیر و غنی، بدان معروف و مشهور شده بودند.

امام علیه السلام، برای مال دنیا ارزشی قایل نمی شد و اهمیتی به آن نمی داد؛ مگر آنکه به وسیله آن، گرسنه ای را سیر کند و برهنه ای را بپوشاند و به کمک مصیبت زده ای بشتابد؛ یا قرض مقروضی را بپردازد.
سخاوت، عنصری از عناصر ذاتی و جزئی از اجزای وجود امام علیه السلام بود. با آنکه سیل نیازمندان و انبوه انسان های محتاج، بر در خانه امام علیه السلام ازدحام می کردند، باران سخای آن حضرت بر همه می بارید و هیچ سایلی را از درِ خانه کرمش، رد نمی کرد.

از آن حضرت سوال شد: چگونه است که نمی بینم سائلی را رد نمایی؟

امام علیه السلام پاسخ داد: «من خود سائل درگاه خدا هستم؛ شرم می کنم که خود سائل باشم و سائلی را رد کنم».

 

بخشش، پیش از ابراز نیاز

فردی اعرابی و نیازمند به محضر مبارک امام علیه السلام شرفیاب شد. امام علیه السلام دستور دادند که آنچه در خزانه است به او عطا کنند. بیست هزار درهم در خزانه بود؛ به او بخشیدند. اعرابی گفت: مولای من! چرا فرصت ندادی تا حاجتم را بگویم و مدح و سپاسم را تقدیم کنم.

امام علیه السلام فرمود:

«نَحْنُ اُناسٌ نَوالُنا خُضَلٌ    یرْتَعُ فیهِ الرَّجاءُ وَالْأَمَلُ

تَجُودُ قَبْلَ السُّوالِ أَنْفُسُنا    خَوْفاً مِنْ ماءِ وَجْهِ مَنْ یسِلُ

لَوْ عَلِمَ الْبَحْرُ فَضْلَ نائِلِنا    لَفاضَ مِنْ بَعْدِ فَیضِهِ خَجَلُ»

 

 

 

«ما مردمی هستیم که بخشش ما بسیار است؛ که در آن امید و آرزو می چرد. قبل از اینکه از ما بخواهند، عطا می کنیم که مبادا آبروی سوال کننده بریزد. اگر دریا از آنچه به دیگران می بخشیم، مطّلع شود، از عطای خود شرمنده می گردد».

 

پاداش امام علیه السلام به غلام

روزی امام علیه السلام، غلام سیاهی را در باغی دیدند. او که قرص نانی داشت، لقمه ای خود می خورد و لقمه ای به سگی که نزدش بود، می داد.

امام علیه السلام علّت را از او باز خواست کرد. غلام گفت: از اینکه فقط خود بخورم و به سگ نخورانم، حیا می کنم.

امام علیه السلام خواست به خاطر این عمل به او پاداشی دهد و او را مورد لطف و احسان خود قرار دهد، فرمود: «در جای خود باش». امام علیه السلام غلام را از صاحبش خرید و باغ را نیز خریداری فرمود. سپس غلام را آزاد کرد و باغ را به او بخشید.

 

اهمّیت امام علیه السلام به زندگی مردم

وقتی امام مجتبی علیه السلام در کوچه های مدینه عبور می کردند، شنیدند که شخصی از خدا ده هزار درهم درخواست می کند. ازاین رو خود را به منزل رساندند و به سرعت آن مبلغ را برای او فرستادند.
نمونه های بسیاری از سخاوت و کرامت آن حضرت در تاریخ نقل شده است.

 

زهد امام علیه السلام

زهد امام مجتبی علیه السلام به حدّی بود که تمام اسباب حب و دلگرمی به امور دنیوی و نعم آن را ترک فرمود و به خانه آخرت و منزلگاه پرهیزکاران اقبال و توجّه داشت و چنان بود که خود فرمود:

«مَنْ عَرَفَ اللهَ أَحَبَّهُ، وَمَنْ عَرَفَ الدُّنْیا زَهَّدَ فیها، وَالْمُومِنُ لایلْهُو حَتّی یغْفُلَ وَإِذا تَفَکرَ حَزَنَ»؛

«هرکس خدا را بشناسد، او را دوست خواهد داشت و هرکس دنیا را شناخت، به آن بی میل و رغبت خواهد شد و مومن، لهو و لعب نمی کند تا [از قیامت] غافل شود و چنان که تفکر کند، غمگین می شود».

امام علیه السلام خدا را می شناخت لذا او را دوست می داشت، دنیا را می شناخت ازاین رو به آن بی رغبت گشت. لهو و غفلت نداشت، و هرگاه تفکر می کرد اندوهناک می گردید.

آن حضرت هرگاه، مرگ و جایگاه انسان را در ذهن خویش تداعی می کرد، ناخودآگاه می گریست و نیز وقتی که بَعث و نشور و گذشتن از صراط را به خاطر می آورد، گریه می کرد. و زمانی که عَرْضِ بر خدا را در موقف حساب متذکر می شد، در میان ناله و صیحه ای که داشت، بی هوش می شد.

 

هیبتِ امامت

همه شرایط امامت، در وجود امام علیه السلام جمع بود و تمثال و پیکره عظمتْ و نمادِ هیبت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود. وقار و هیبت امام علیه السلام، چشم ها را لبریز از محبّت کرده، و بر دل ها مسلّط شده بود و به حدّی بود که معاویه، تحت نفوذ آن هیبت و عظمت قرار داشت و از آن حضرت بیمناک بود.

یکی از نمونه های هیبت و عظمت ایشان و برادرش امام حسین علیه السلام در میان مسلمانان این بود که با هیچ کاروانی در سفر حجّ بیت الله الحرام، پیاده سفر نمی فرمودند؛ مگر آنکه همگان، برای تعظیم آنان فرود می آمدند و پیاده می شدند و با آنکه پیاده رفتن بر آنان زحمت داشت، کسی سوار نمی شد.

در یکی از سفرها، «سعد بن ابی وقّاص» به درخواست مردم، خدمت امام علیه السلام عرض کرد: یا ابامحمّد! پیاده راه رفتن برای جمعیت حجّاج، سنگین است. آنان وقتی می بینند شما پیاده راه می روید، خوش نمی دارند سوار باشند. اگر ممکن است به آنان مرحمت فرمایید و سوار شوید.

امام علیه السلام فرمود: ما با خدا عهد کرده ایم، پیاده به خانه او برویم. از راه به دور می رویم [تا مردم ما را نبینند و از سوار شدن شرمنده نشوند].

فضایل و مناقب امام علیه السلام بیش از آن است که بتوان بیان کرد:

هر شرح بی نهایت، کز وصفِ یار گوییم     حرفی است از هزاران، کاندر عبارت آید

فضایل و صفات حمیده، علم و حلم و تقوا و معالی امور آن حضرت در بسیاری از کتب شیعه و اهل سنّت جمع آوری شده است.

صَلَّى اللهُ عَلى جَدِّه وَعَلى أَبیهِ وَاُمِّهِ وَعَلَیهِ وَعَلى أَخیهِ وَعَلَى الْأَئِمَّهِ التِّسْعَهِ مِنْ ذُرِّیهِ الْحُسَینِ علیهم السلام سیما الإِمامِ الغائِبِ، وَلِی الْعَصْرِ وَنامُوسِ الدَّهْرِ عَجَّلَ اللهُ تَعالى فَرَجَهُ وَسَهَّلَ اللهُ مَخْرَجَهُ وَجَعَلَنا فِداهُ.

 

مطالب مرتبط را از لینک های زیر پیگیری نمایید:

پانزدهم ماه رمضان ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام (1)

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وبسایت منتشر خواهد شد.